باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا

بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
 
صوفى و عارف از این بادیه دور افتادند
جام مى گیر ز مطرب، که روى سوى صفا
 
*** 
همه در عید به صحرا و گلستان بروندمن سرمست ز میخانه کنم رو به خدا
 
عید نوروز مبارک به غنى و درویشیار دلدار، ز بتخانه درى را بگشا
 
***
گر مرا ره به در پیر خرابات دهى
به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا

سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا
 
             
 
بوی نو شدن می آید. 
بوی دود آتش چهارشنبه سوری.
که اینجا از ابتدای اسفند، هرروزش چهارشنبه است و هر چهارشنبه اش، آخرین چهارشنبه ی سال!
 
بوی نو شدن می آید.
بوی غبارتکانی خانه هامان، عطر نشاط را در فضا پراکنده است.
خدا کند کینه تکانی دل ها فراموش نشود.
و خدا کند نو شدن را در سراسر سرزمین انسانیت، گسترش دهیم.
 
بوی نو شدن می آید.
 دو هفته هم کمتر مانده تا سال هم جامه ی جدید پوشد؛ باز سالی جدید، نامی جدید، شوری مضاعف.
خدا کند امسال با جهادی مضاعف، الگوی مصرف زمان خود را اصلاح کنیم.
و خداکند امسال سال ظهور باشد و عصر حضور.
 
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج