شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

روز مــــــــــــــــرد...

روز مرد نزدیک است نه روز جنس مذکر؛ که روز مرد... و عجیب جناسی دارد این واژه با درد... گویی که از جنس همند این دو...

مرد که باشی درد می کشی و از پا نمی افتی...

مرد که باشی درد دیگران حتی در دوردست ها به دردت می اندازد...

مرد که باشی، بزرگی، عزیزی، قابل احترامی و همه اینها را مرهون عظمت دردهایت هستی...

تو همان اندازه مرد هستی که به آن بزرگ مرد، آن یگانه مرد روزهای پر از درد، شباهت پیدا کنی...

به او که جان خود را با جان پیامبرش به اصطلاح خودمان، طاق زد!

به تنها امیرالمومنینی که برای غصب کردن حقش، دست بسته به خانه ی خدا برده اند، هم او را که مولود خانه ی خداست...

می بینی اینها چقدر درد دارد؟؟؟

بی جهت نیست که روز تولدش، روز "مــــرد" نامیده شده است.

تو هم، همان اندازه که مرد هستی و مردانه، مرد می مانی، روزت مبارک...

۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به فرقش کی اثر می کرد شمشیر...

بسم الله الرحمن الرحیم

 یا رب دل مرده ی مرا احیا کن

بر روی گدای نیمه شب در وا کن

سوگند به قطره قطره ی خون علی(ع)

پرونده ی اعمال مرا امضا کن .

 

شهادت شفیع شیعیان و مولای متقیان،

علی علیه السلام

تسلیت باد

۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۷:۱۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حلاوت عید ولایت گوارای وجود...

بسم الله الرحمن الرحیم

خطاب آمد پیمبر را بخواند
هر آنکس بود آنجا تا بداند

و آن «اتمام نعمت » بر نبی بود
چه دین گر آن نباشد منتفی بود

بگفتا حاجیان را تا بمانند
بگفت این « وحی حق » است تا بدانند

گرفت دست امیر المؤمنین را
نمود ابلاغ وحی آخرین را

کنون « تکمیل شد »» زین لحظه اسلام
نمودم وحی را بی وقفه اعلام

«هر آنکس را پیمبر هست مولا »
«علی اینک پس از من هست مولا»

زمین و آسمان غرق شعف شد
که مولاشان علی شاه نجف شد

چو این ابلاغ در حکم مبین بود
علی زین حکم پس مولای دین بود

یدالله بود در دستان احمد
گلی خوشرنگ از بستان سرمد

غدیر آغاز فصل انتظار است
بهار عزت است و افتخار است

«ورود مرتضی» شد ابتدایش
« ظهور قائم حق » انتهایش

http://www.askdin.com/thread32456-3.html#post415020


۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز عشق و ازدواج مبارک

بسم الله الرحمن الرحیم

 مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست

نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست

در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها

در مقام همسری، زیبنده ی زهرا، علیست

مراسم شب عروسی حضرت زهرا علیها السلام

در شب عروسی علی و فاطمه علیها السلام، وقتی آفتاب غروب کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد فاطمه علیها السلام را برای رفتن به خانه شوهر آماده کنند و به زنان مهاجر و انصار و دختران عبدالمطلب فرمود او را همراهی کنند و با خوشحالی شعر بخوانند و تکبیر بگویند، ولی چیزی را که موجب ناخشنودی خداوند است به زبان نیاورند.
فاطمه علیها السلام را سوار ناقه‏ ای کردند و زمام آن را سلمان در دست گرفت.
رسول خدا و حمزه و عقیل و جعفر و افراد دیگری از اهل بیت به دنبال ناقه عروس به راه افتادند. در این هنگام جبرئیل و میکائیل و اسرافیل با جمع زیادی از ملائکه به زمین نازل شدند.
جبرئیل تکبیری سر داد. میکائیل و اسرافیل، و سپس همه ملائکه تکبیر گفتند.
رسول خدا هم تکبیر گفت و سلمان هم پس از او تکبیر گفت، و به این ترتیب، تکبیر گفتن در شب عروسی « سنت » شد.
وقتی به خانه علی علیه السلام رسیدند، رسول خدا چادر را از صورت زیبای زهرا علیها السلام کنار زد و دست او را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت و فرمود:«خداوند به تو مبارک گرداند. ای علی، فاطمه برای تو همسری خوب است و ای فاطمه، علی هم برای تو خوب شوهری است.»

جهیزیه ی حضرت فاطمه علیها السلام

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از خواستگاری از فاطمه زهرا علیها السلام و شنیدن پاسخ مثبت از بانوی اسلام، زره خود را فروخت و پولش را نزد رسول خدا برد. پیامبر هیچ سؤالی از مقدار پول‌ها نفرمود.
فقط مشتی از آن پول را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود:
« برای فاطمه عطر بخر.»
سپس با دو دست خود مشتی دیگر برداشت و به ابوبکر داد و فرمود:
« برای فاطمه لباس و اثاث منزل تهیه کن.»
و عمار یاسر و چند نفر دیگر را برای کمک به او روانه فرمود.

صورت جهیزیه فاطمه علیها السلام عبارت بود از:

پیراهن به هفت درهم
روسری به چهار درهم
حوله خیبری
تختی از برگ خرما
دو فرش کرباس
چهار متکای پوستی
پرده پشمی
حصیر
آسیاب دستی
طشت مسی
مشک چرمی
قدح شیر
مشک کوچک
کوزه سفالی دهن گشاد
دو کوزه گِلی
سفره چرمی.

وقتی جهیزیه را نزد رسول خدا آوردند، پیامبر نگاهی به آن کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد. آن‌گاه سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:« خداوندا به این قوم که بیشتر ظروفشان گِلی است، برکت عنایت فرما.»

منبع:daneshnameh.roshd.ir

۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۸:۵۴ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق الهی: علی و فاطمه

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ دو ستاره ی بختی این چنین باهم جفت نشده است که علی و فاطمه باهم کفو شدند! هیچ کس، هیچ جا، هیچ وقت! و آینده نیز این چنین خواهد بود! و در بهشت هم!

هیچ عشقی این چنین به آن سوی آسمان و آن سوی عرش و کرسی اینقدر قد نکشیده است!

بین علی و فاطمه شور و شعور، آنقدر احساس آفرید که بیش از نیمی از همه احساس در هستی را بخود اختصاص داد.

و علی که دو بازویش و قلب پر از شجاعتش را هیچ شیر بیشه ای نداشت، صبوری کرد وقتی همسرش را جلوی صورتش کوبیدند! و این نه از قلم عاجز من که از قلم علی نیز در وصف بردباری اش عاجز است!

خدایا چرا اینقدر من را گستاخ آفریدی که تصور کنم می توانم در این وادیِ بکر، قلم زنی کنم؟!

آمده بودند تا امامِ فاطمه را ببرند تا مجبورش کنند با شیطان پیمان ببندد و این هزار بار بدتر از همه مصیبتهای سیاهی بود که بر برگزیدگان، باریده بود!

فاطمه، که درب را باز نکرد، درب را که آتش زدند، شکم برآمده از محسنش را که آن چنان کوفتند، ناله که از نای نازکش، برآمد، تازه دید علی را ریسمان بر گردن می برند! خودش را از بین در و دیوار جلو کشید و جلوتر آمد، حالا علی را باید از کنارش عبور می دادند! فاطمه یک دست بر شکم و یک دست بر ریسمان و اشکی که سنگ را خاک می کرد گفت که دست از علی بر نمی دارم! ...

و او با آن دستی که از علی بر نداشت، دیگر نتوانست سوی آسمان بلندش کند. و علی از عمق فاجعه وقتی با خبر شد که همسرش را می شست و البته او ندید! فقط دست می کشید! که بیکباره که بازویش را کشید، آنچنان دلش سوخت که دست بر دیوار گذاشت و سر بر دست و ... شانه هایی که به سختی تکان می خورد از گریه ی این مرد!

فاطمه مُهر عشق بر بازو داشت!

مثالِ گریه علی، فقط زینب بود آن وقت که فرشتگان او را از مقتل دور می نمودند! از آنجا که بر گردن حسین، مهر عشق می زدند!

چه زجری می کشم با این واژه ها!

نقل از http://sar252.mihanblog.com
۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دولت نهم و دهم در آینه ی کلام امام خامنه ای

بسماللهالرّحمنالرّحیم


خیلى جلسهى خوبى بود این جلسهى امروز؛ دوستان و مسئولان محترم، بخشى از تلاشهاى خودشان را با زبان آمار و ارقام و شیوههاى کارى بیان کردند. خب، این جلسهى ماه رمضان که ما هر سال با مسئولان دولتى و اعضاى هیئت وزیران و رئیس جمهور محترم و معاونینشان داریم، معمول ما در این جلسه، گزارش گرفتن نیست؛ یک نصیحتى، جملهاى از نهجالبلاغه را ما معمولاً در این جلسه براى دوستان ذکر میکردیم و متبرک میشدیم به کلام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام).
 امسال و امروز من اصرار داشتم - خودم  به آقاى رئیس جمهور پیشنهاد کردم - که دوستان صحبت کنند و گزارش دهند؛ چون روزهاى آخر این دولت و ایام مناسبى است براى اینکه از مجموعهى کارهائى که در این دولت شده - البته بهعنوان یک نمائى، یک نمونهاى - گزارشى ارائه شود. و ما دوست داریم که این اظهاراتى که امروز اینجا شد، به سمع مردم عزیزمان هم برسد؛ هم خواص و  کسانى که اهل فنّند و آشنا هستند، مطلع شوند - چون بسیارى از این مطالبى که گفته میشود، دوستان اینها را نمیدانند؛ مىبینیم گاهى اوقات اطلاعات کافى و وافى ندارند - هم عموم مردم مطلع شوند و بدانند؛ اگرچه برخى از کارها جلوى چشم است. البته مخالفین و کسانى که بىاطلاعند - بعضى از دستگاههاى رسانهاىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چیزهائى را که جلوى چشم هم هست، انکار میکنند. یعنى کارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مىبینند، منعکس شده، این را دوست دارند انکار کنند. کارى به این نداریم که حالا بعضىها ممکن است نگاه خوشبینانهاى یا دوستانهاى یا منصفانهاى نداشته باشند؛ بالاخره در فضاى عمومى کشور باید اینها گفته شود و ثبت شود؛ اینها بسیار مهم است.
 آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجهى اول خداقوّتى است؛ انشاءالله که خسته نباشید. هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانهروزى را شماها نشان دادید؛ یعنى دیده شد، احساس شد، همه فهمیدند که رئیس جمهور محترم و همکارانشان در دولت حجم کارشان بسیار بالا و پرشتاب نسبت به همهى دورههاى دیگر بود و هست؛ این نقطهى برجستهاى است که نباید این را نادیده گرفت. همهى کسانى که میخواهند دربارهى دولتها، دربارهى کابینهها، دربارهى رؤساى جمهور قضاوت کنند - چه پیش خودشان، چه در منظر عموم - و نظرى بدهند، خوب است به این نکته هم توجه کنند: حجم کار بالا و تلاش خستگىناپذیر و اعراض از آسایشها و آسودگىها و امتیازاتى که معمولاً مسئولان کشورها در دنیا دارند؛ استراحت میکنند، تفریح میروند، امتیاز میگیرند؛ اینها را نخواستن، ندیدن، طلب نکردن، امتیاز بزرگى است که این دولت بحمدالله از این امتیاز برخوردار بود.
 یک نکتهى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند. یکى از کارهاى مهمى که جبههى ضدانقلاب - چه انقلاب ما، و چه انقلابهاى دیگر - در طول تاریخ و در عرض دنیا داشتند و میکردند، این بوده است که سعى کنند ارزش های انقلاب را کمرنگ کنند. به اینجا هم محدود نمیشود؛ اول ارزشها را کمرنگ میکنند، بتدریج آنها را محو میکنند؛ اگر میدان پیدا کنند، آنها را تبدیل به ضدارزش میکنند؛ این کارى است که در دنیا معمول است؛ این را ما در تاریخ انقلابهاى دنیا مشاهده میکنیم؛ و در انقلابهائى هم که زمان خود ما - در طول این عمر طولانىاى که ما کردیم - دیدیم و خبر شدیم، این را مشاهده کردیم. جبههى مقابل انقلاب و ضدانقلاب، شعارهاى انقلاب را هرگز فراموش نخواهد کرد؛ یعنى میداند که در این رویاروئى، در این هماوردى، آن چیزى که توانست جبههى انقلاب را پیروز کند و جبههى ضدانقلاب را به هزیمت وادار کند، در درجهى اول این شعارها بود؛ که هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، کمک آن به پیشرفت انقلاب بیشتر شد. سعى میکنند این شعارها را بتدریج محو کنند، کمرنگ کنند.
 در مورد کشور و انقلاب ما هم این کار را دشمن شروع کرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شکر میکنیم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را کمرنگ و سپس محو کند. به نظر من یک بخش عمدهاى از این هم مربوط میشود به هوشیارى امام بزرگوارمان. آنچه که امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفتههاى خود، از نوشتههاى خود در میان ما باقى گذاشت، بیّنات است، محکمات است؛ متشابهات نیست که کسى آنها را نفهمد. آخرین سخن امام هم وصیتنامه ی امام(ره) است. من همیشه به مسئولین و کسانى که در دولتهاى گوناگون یک کار مهمى دستشان بوده است، توصیه میکردم که به وصیتنامهى امام مراجعه کنند. وصیتنامهى امام، لبّ ارزشهاى مورد نظر امام است؛ اینها را امام باقى گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست که این ارزشها قابل تحریف نیست، قابل تغییر نیست. بله، ندیده گرفتن اینها امرى است که میسر است براى کسانى که بخواهند ندیده بگیرند.
 این دولت این شعارها را مطرح کرد، برجسته کرد، سر دست گرفت، به آنها افتخار کرد؛ در مجامع جهانى، احساس شرم از انگیزههاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شیوههاى انقلابى نکرد؛ این خیلى کار بزرگى بود.
 آنچه که براى خدا کردید، خداى متعال آنها را در نامهى عمل شما ثبت کرده و کرامالکاتبین آنها را نگه داشتهاند و بلاشک به درد شما خواهد خورد. آنچه را که شما عمل کردید، چه حالا بنده و امثال بنده ببینیم، بدانیم و تشکر کنیم، چه نبینیم، ندانیم و تشکر نکنیم، "انّ الله شاکر علیم"؛(۱) خدا، هم میداند - علیم است - هم سپاسگزار است. امیدواریم انشاءالله خداى متعال به شماها توفیق دهد.
 کارى که باید بر آن همت بگمارید، این است که رشتهى خدمت را رها نکنید. همهى تلاشها منحصر نیست در فلان وزارتخانه یا فلان مسئولیت در دولت؛ نه، صحنهى کشور صحنهى تلاش است، صحنهى کار است، صحنهى فعالیت است؛ و این کار، دو جور میتواند انجام بگیرد: متوجه اهداف انقلابى، و غیرمتوجه به اهداف انقلابى. شما چه در دولت آینده و در دولتهاى آینده حضور داشته باشید، چه نداشته باشید، کارى که انجام میدهید و مسئولیتى که برعهده میگیرید - که طبعاً امثال شماها، مدیران شایسته و کارآمد، در هر بخشى از بخشها خالى از مسئولیت نمیمانند - سعى کنید آن را با توجه به اهداف انقلاب و با رویکرد هدفهاى انقلاب انشاءالله انجام دهید. خداى متعال شماها را مأجور خواهد داشت، ما هم در حد خودمان و به قدر خودمان تشکر میکنیم.
 من طبق معمول همیشهمان - دیگر حالا مجال هم نیست، وقت هم نیست - یک جمله از نهجالبلاغه براى شما بخوانم:«و اعلم انّ امامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة».(۲) این جزو وصایاى امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانهترین حرفى است که هر کسى میزند؛ چون وقتى است که دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادى قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمىترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتى که مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندى مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - که بلاشک احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرمودهاند که این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیکن مخاطب اصلى، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب کلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر کلمهاش، هر جملهاش حکمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفاى کلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یک چیزى را استفاده میکنیم. کسانى را ما دیدیم که هرچه حکمتشان برتر، اندیشهشان والاتر و عمق فکرىشان بیشتر بود، بیشتر توانستند نکاتى را از این کلمات دریابند. نهجالبلاغه یک چنین چیزى است. حالا این در نهجالبلاغه، وصیت امیرالمؤمنین است.
 میفرماید: بدان که پیش روى تو راهى وجود دارد که مسافت خیلى طولانى و مشقت شدیدى در آن هست. این راهى که پیش روى شما است - راه رسیدن به جزاى عمل و رسیدن به قیامت - راه طولانىاى است. «و انّه لا غنى لک فیه عن حسن الارتیاد»؛(۳) در یک چنین راهى، تو باید با منتهاى طلب حرکت کنى - «ارتیاد» یعنى خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نیت - چارهاى ندارى جز اینکه کار را جدى دنبال کنى. یعنى این راهى نیست که انسان بتواند آن را سرسرى بگیرد. بله، غفلت داریم، کار را سرسرى میگیریم؛ اما این سرسرى گرفتن کار، از روى غفلت است. بدانیم که حقیقت قضیه چیست، و کجا داریم میرویم، و سرنوشت ابدى ما در کجا تحقق پیدا میکند و عینى میشود؛ این را اگر توجه کنیم، جدى خواهیم گرفت. لذا شما در دعاى شریف کمیل - که باز از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است - ملاحظه میکنید: «و هب لى الجدّ فى خشیتک»؛(۴) دعا میکند، از خداى متعال میخواهد که خشیت ما در مقابل پروردگار، یک خشیت جدى باشد؛ از ظاهر قلب و همین احساسات زودگذر و ناشى از عوارض زندگى نباشد؛ به معناى واقعى کلمه، انسان در مقابل پروردگار احساس خشیت کند.
 «قدّر بلاغک من الزّاد مع خفّة الظّهر».(۵) حالا شما ناچارید از این راه سخت و طولانى که راه قیامت است، عبور کنید؛ شما به سمت قیامت از وسط دنیا دارید میگذرید، ناچارید از این گذرگاه ماده عبور کنید با همهى لوازم این ماده، با همهى خصوصیاتى که انسان در این محیط مادى و در فضاى مادى به طور طبیعى دارد؛ بنابراین کارى که باید بکنید براى اینکه آن نهایت براى شما آسان شود و مطلوب باشد، این است: «قدّر بلاغک من الزّاد»؛ آن مقدارى از توشه را که تو را به منزل برساند، تقدیر کن - یعنى اندازهگیرى کن - بدان چقدر کار لازم دارى براى اینکه بروى. این بخش اول است.

 بخش دوم: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را هم سبک کن. این دو تا هدایت و راهنمائى است که امیرالمؤمنین میکند. اولاً بدان چه لازم دارى براى عبور از این راه. در پاسخ اینکه ما چه لازم داریم، خودشان بیان کردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. یعنى آن اندازهى لازم، و به قول پزشکان، آن دوز لازم از ذخیرهاى که شما لازم دارید براى اینکه بتوانید این راه را طى کنید، همین واجبات است؛ این واجبات را که انجام دهید، آن مقدار لازم از ذخیره را دارید. هرچه بیشتر کردید و بر این واجبات افزودید، امکانات بیشترى خواهید داشت، استفادهى بیشتر و بهرهى بیشترى خواهید برد. لیکن مقدار فرائضى که بر ما واجب است، آن حداقل نیازى است که ما براى عبور در این راه داریم. محرّمات هم همین جور است. یعنى اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهیز از آسیبهائى است که در این راه ممکن است براى ما پیش بیاید. بنابراین اگر از محرّمات اجتناب کردیم و واجبات را انجام دادیم، این همان پرواز مورد نظر را براى من و شما ممکن و فراهم میکند؛ چیز بیشترى لازم نیست. بعضىها دنبال برخى از خصوصیاتند؛ کسى را پیدا کنند، از او ذکرى بگیرند، از او ریاضتى فرا بگیرند. اینها لازم نیست؛ ریاضت شرعى، مشخص است. اگر همین نمازها را بخوانیم، درست بخوانیم، بوقت بخوانیم، ارکانش را درست بهجا بیاوریم، با توجه بخوانیم، یا روزه را درست بگیریم - همین واجبات و فرائضى که در اختیار ما است - همینها انسان را پرواز میدهد.
 و من به شما عرض بکنم؛ ما اگر چنانچه همین مقدار را انجام دهیم، خود این زمینهاى خواهد شد براى جذب انوار الهى به میزان زیاد. یعنى این حداقلى که براى ما لازم است، هنرش فقط این نیست که ما را قادر خواهد کرد بر این که این راه را طى کنیم؛ بلکه هنر دیگرش این است که زمینهى ما را براى جذب بیشتر نور الهى و تفضل الهى فراهم خواهد کرد. وقتى انسان نماز فریضه را خوب بخواند، به طور طبیعى میل به نوافل پیدا خواهد کرد. وقتى انسان از دروغ، از غیبت، از قول به غیر علم، از تهمت، از افساد، از مال مردم خورى، از خیانت در امانت پرهیز کند، خود این، دل انسان را آمادهى تلقى هدایت الهى و معرفت الهى خواهد کرد؛ ما را پیش خواهد برد. این توصیهى اول.
 توصیهى دوم هم اینکه فرمودند: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را سبک کن. ماها که بارهاى سنگینى را بر دوش گرفتیم، امیدواریم انشاءالله خداى متعال توفیق دهد که بتوانیم این بارها را حمل کنیم. اگر شماها انشاءالله بتوانید این بارها را حمل کنید و بسلامت به منزل برسانید، اجر فراوانى هم خواهد داشت. یعنى این مسئولیتهاى سنگین همچنان که دغدغهى فراوانى براى خود انسان ایجاد میکند، اما از آن طرف هم اگر خوب انجام بگیرد، فضیلت بسیارى خواهد داشت.
 امیدواریم انشاءالله خداى متعال همهى شماها را موفق و مؤید بدارد و همیشه در خدمت اسلام و در خدمت انقلاب قرار داشته باشید.
    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 

1)بقره:158

2)نهجالبلاغه، نامهى31

3) همان

4) مفاتیح‌الجنان، دعاى کمیل

5) نهجالبلاغه، نامهى31

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۳ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همتای علی نخواهد آمد و الله...

بسم الله الرحمن الرحیم


نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد



این روزها از صدایت هم خجالت می کشم؛ ببخش که آنگونه که دوست می داشتی برایت فرزندی نکردم اما بیش از آنکه لایق باشم برایم "بابا" بوده ای.
روزت مبارک تکیه گاه من؛ ولی نعمتم...

۰۲ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فتنه در پیش است...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

با دیرکرد یک روزه، عید سعید غدیر خم، عید انتصاب امیر المؤمنین، امام علی(ع)، را به مقام ولایت و زعامت مسلمین پس از پیامبر اکرم(ص) در جمیع امور، به تمام شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام) تبریک عرض می کنم.

قلب توحید و نبوت، وعده گاه انبیا

می شود بار دگر، لبریز از نور خدا

آخرین فصل رسالت هم به پایان می رسد

دین حق، کامل شود با انتصاب مرتضا(ع)

"یا محمد(ص)"، فتنه در پیش است، پس ابلاغ کن

تا نگویند این جماعت، نیست تکلیفی به ما

این رسالت، بی وصایت، بی ولایت، هیچ نیست

بعد تو ابتر شود دینِ بدون رهنما

کیست در وادی عرفان، هم تراز ایلیا؟

کیست بهتر از علی(ع)، بر این جماعت، مقتدا؟

"یا محمد(ص)"، فتنه در پیش است پس بیعت بگیر

تا که در را روی زهرایت(س) نکوبند اشقیا

تا نباشد سهم حیدر، سال ها صبر و سکوت

تا نگردد رنگ خون، محراب خیر الاولیا

تا ننوشد مجتبا(ع) زهر نفاق و کینه را

تا که واویلا نگردد روزگار کربلا...




۱۴ آبان ۹۱ ، ۰۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ولنتاین را بنه، اول ذی الحجه را دریاب


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان گرامی و همراهان همیشه ی این خانه ی وبی نیمه متروک...
درگیری ها در کلاس های مجازی و حقیقی خیلی مجال برای افاضه ی فیض باقی نمی گذارد و قلم، افسردگی پاییزه گرفته است! تأخیر غیر موجه ما را در سر زدن به خانه های باصفاتان ببخشید.

امروز روز عزیزی است که شاید خیلی از ما از آن خاطره ای خوش داریم.
آخر این طرف ها، سمت ما رسم است مراسم خواستگاری تا ازدواج را در روزهای عزیز می اندازند تا برایشان مبارک تر و خاطره انگیزتر شود.
خصوصاً این مناسبت که اصلاً در ظرف زمانی شدن برای بر پایی یک امر خیر، بهترین است و بیشترین تناسب را دارد.
سالروز تزویج دو عاشق که عشق را اول در خدا یافتند و بعد آن را در خود جسمیت دادند. و برای هر زوج عاشق، بهترین الگو شدند.
بهترین زن، بهترین شوهر، بهترین مادر، بهترین پدر، بهترین خانواده ی عاشق.
فقط هنوز کمی دلگیرم از خودمان.
که صد را داریم اما به 99 هم نه، به 35 و شاید کمتر از آن، رضایت می دهیم.
ما اول ذی الحجه را داریم؛ سالروز تجسم عشقی واقعی در کالبد دو تن از خود ما انسان ها، دو تن از بهترین ما انسان ها، دو انسان از تبار نور.
ما این را داریم. در اوج عاشقانه اش هم داریم(ر.ک کتب مربوطه!!!).
آن وقت روز ولنتاین، که یادمان سرپیچی سربازی است از قوانین کشورش بخاطر عشق زمینی اش، آن وقت آن روز، یادمان می افتد از عشق، یاد کنیم.
آن وقت، آن روز ویترین هایمان پر می شود از هدایای سرخ سرخ سرخ، به سرخی خون دل عاشق که از دست عشق زمینی اش هر روز در هم می فشرد.
اما همچو امروزی، حتی تلویزیون هایمان هم زیاد یاد نمی کنند، چه رسد به ویترین هایمان.
اصلاً انگار امروز یک روز معمولی است و روز وصال نیست! اصلاً انگار در همچو روزی نبوده که امیر مومنان(ع) با همتای خود، دخت گرامی رسول خدا(س)، در آسمان ها پیوند همدلی بست و انگار نه انگار که تازه از همچو روزی بود که عشق آغاز شد.
شاید یک دلیل بی توجهی مان همین اندیشه های مخفیانه ی پان ایرانیسممان باشد که گاه و بیگاه از اعراب بد می گوییم.
البته یک کمش صحیح است و اعرابی که ایرانی نمی شود!
اما چه شده ما را که عرب را نمی پسندیم و غرب را آری!؟ اگر عرب، خارجی است. غرب، که خارجی تر است!!!
اگر اول ذی الحجه که آسمان هم جشن می گیرد، خوشایندمان نباشد؛ پس ولنتاین که روز گره خوردگی انسان با زمین است، ناخوشایندتر است.
چه شده است ما را؟!
جشن آسمان را بی اعتناییم اما پیروی دلدادگان زمینی می شویم؟


بهرحال، مبارکمان باشد این سالروز فرخنده.
به امید روزی که بین جوانانمان باب شود، در چنین روزی، پیمان یک همدلی همیشگی را بستن.
شکر ایزد منان که عزیز ما و عزیزتر از جانمان نیز در همین روز، صیغه ی أنکحت را همصدا خواندند.

۲۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیده بگشا

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت مولی الموحدین، امیر المومنین(ع)، تسلیت باد.

دیده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشینت رضا

دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا

دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا

دیده بگشا از کرم، رنجورِ دردستان، علی

بحر ِمرواریدِ غم، گنجورِ مردستان، علی

دیده بگشا رنجِ انسان بین و سیلِ اشک و آه

کبرِ پَستان بین و جامِ جهل و فرجامِ گناه

تیر و ترکش، خون وآتش، خشمِ سرکش، بیمِ چاه

دیده بگشا بر سِتم، دراین فریبستان، علی

شمعِ شبهای دژم، ماهِ غریبستان، علی

دیده بگشا نقشِ انسان ماند با جامی تهی

سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سروِ سهی

ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی

دیده بگشا ای صنم ای ساقیِ مستان، علی

تیره شد از بیش و کم، آیینه ی هستان، علی

۱۸ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۰۷ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبی که نمی دانیم چیست


بسم الله الرحمن الرحیم


شب قدر، از راه رسید.

شبی که نمی دانیم چیست.

شبی که شاید فقط یک تأویل قابل فهمش برای من، وصال عاشق به معشوق باشد.

وصال عاشق ترین ِ عاشق ها به معشوق ترین ِ معشوق ها.

وصال لایق ترین ها برای عشق، لایق ترین ها برای وصالی که عشق را نمی میراند؛ زنده تر می سازد.


مولا به آسمان می پیوندد.

زمین را به پسر می سپارد و آسمان در برمی گیردش.

اما آسمانی که معشوق را بر سریر انتظار نشانده است، ظرفیت دو نور را کجا دارد؟

مولای آسمان ها از آسمان هم فراتر می رود؛

تا خود زهرا(س) پر می کشد؛ تا عرش کبریایی خدا.

مولای آسمان ها، در بهشت ابدیت، با زهرایش، دوباره پیوند می خورد.

به یمن این وصال ابدی، ملائک، تا صبح، بر قلب زمین محروم مانده از نور مولایش، نور می پاشند؛ فقط باید چشم ها دوخته به آسمان باشند تا درک کنند و دست ها سوی آن، تا شعاعی از نور را هدیه بگیرند.

شب قدر، شبی که هیچ کس نمی شناسدش.

شاید این فقط یک تأویل زیبا باشد که زیبا صورتی زیبا سیرت، به من آموخته است؛

اما

این مهم است که این سه شب قدر را قدرناشناسی نکنیم.


آزاد، این روزها، درد زیاد دارد. دعایش کن. باشد؟

۱۷ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زبان چه دارد که به تو بگوید؟

هیچ وقت در این کشور در طول سال‌هاى گذشته، از دوران جوانى و نوجوانى ما به یاد نداریم که در ماه رمضان، در مساجد کشور یا در مسجد گوهرشاد مشهد، مردم بیایند اعتکاف بکنند. در ایام‌البیض سه روزِ متعارف ماه رجب یا ماه شعبان، ما تعداد معدودى در قم دیده بودیم که اعتکاف مى‌کردند؛ آن هم غالباً طلبه‌ها. در غیر آن معمول نبود. امروز در ایام اعتکاف، دانشگاه‌ها و مساجد و سرتاسر کشور و مساجد جامع، مملو از معتکفین است؛ علاوه‌ى بر آن، در دهه‌ى آخر ماه رمضان، جمعیت عظیمى مشغول اعتکاف بودند. چه کسانى؟ پیرمردها؟ پیرزن‌ها؟ نه، همین جوان‌ها، جوان‌ترین‌ها. این دیگر در دنیا نظیر ندارد. این نسل جوان امروز ماست. امروز گرایش به دین و ارزش‌هاى انقلابى، وجه غالب جامعه است.

بیانات امام خامنه ای مد ظلّه در دیدار با مردم گرمسار 21/8/1385


سلام.
اعتکافی در پیش است و چند روزی اصلاً نیستم.
یادتان هستم و دعاگویتان، چه بخواهید چه نخواهید.
یادم باشید و دعایم کنید که این را شدید از شما می خواهم.

راستی این روزها حال شما چگونه است؟
من که دوگانه ام عجیب.
اشتیاقم برای هرچه زودتر، رسیدن روز پدر و بزرگداشتن سالروز ولادت پدرمان، امیر مؤمنان، کتمان نکردنی است اما از دیگر سو، بغضم از آرام و مطمئن سفر کردن معشوق پدر، نیز، تمام نشدنی.
او دلش آرام، قلبش مطمئن، روحش شاد و ضمیرش امیدوار به فضل خدا.
من و پدر، ولی هنوز پس از این همه سال، گریان و سرگردان، چشممان دوخته به آسمان، شاید که از زمین بکندمان.

بهت است سر منشأ این بغض همیشگی مان. التماس دعای خاصه داریم از شما؛ باید که بهتمان به محبت آسمان ها گره بخورد تا زمین گیر نشویم.

برای فرج که دعا کردید، برای اُسرا که دعا کردید، دوستانتان را که دعا کردید، ما را نیز، خیلی دعایمان کنید.


پیشاپیش

تبریکات ویژه عرض می کنیم خدمتتان،
 
برای ولادت او 
که اسلام با ولایتش اسلام شد،

و بی ولایتش، دینی ابتر ماند،

 امام علی(ع) 
 
و

تسلیتی برخاسته از عمق جان نیم سوخته مان

 عرض داریم

در رحلت جانسوز او که بر رگ روحمان،

سرنشتر عشق زد،

امام خمینی(ره).

و این هم ساده ترین تبریک دنیا برای ساده ترین پدر دوست داشتنی دنیا، بابا عباس خودم:

زبان چه دارد که به تو بگوید؟

هیچ.

جز تبریکی ساده که

پدرم، ولی نعمتم، روزت مبارک.
۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۴۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰