شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسئولیت پذیری» ثبت شده است

مسئولیت پذیری وزرا در جلسه های هیئت وزیران

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه ذیلا مطالعه می کنیم مجموعه ای از نصحیتهای رهبر معظم انقلاب به هیئت دولت است. این نصحیتها یا بر اساس نقاط ضعفی است که دولت دارد و یا تأکید بر اهتمام بیشتر روی بعضی موضوعاتی است که دولت به آن توجه دارد.

1. اینجور نیست که یک نفر مثلاً بگوید آقا من دخالتى ندارم، مسئولیتى ندارم؛ نخیر، وقتى که در این مجموعه تصمیم‌گیرى میشود، آقایان و خانمهائى که در آنجا حضور دارند، همه مسئولند؛ آنهائى که صاحب رأى هستند، همه‌شان مسئولند. حالا که مسئول هستید، پس بایستى در پرورش دادن و تصحیح و تکمیل آن مصوبه نقش ایفاء کنید. اینجور نباشد که در جلسه‌ى هیئت وزیران مثلاً یک آقائى مشغول کارتابل خودش باشد، یا بدون ملاحظه‌ى موضوعى که مثلاً در آنجا مطرح است، وارد جلسه شود؛ نه، مسئله‌اى که بناست مطرح شود، شما آنجا رأى دارید؛ بایستى در تصمیم‌گیرى تأثیر بگذارید و چون قانوناً مؤثر هستید، بنابراین باید روى مسئله فکر کنید، مطالعه کنید و عقبه‌ى کارشناسى دستگاه و وزارت خودتان را به کمک این چیزى که میخواهید به عنوان مصوبه توى هیئت دولت در بیاید، بیاورید.

(8 / 6 / 89)

2. در تصمیم‌‌گیرى‌‌هاى کلان، در مسائل اساسى - که فعلاً اساسى‌‌تر از همه، مسائل اقتصادى است؛ و بخصوص آنچه که مربوط به معیشت مردم است و فشارهائى که دشمن میخواهد بر مردم وارد کند - باید تمرکز در تصمیم‌‌گیرى باشد؛ منتها توجه کنید که این تمرکز در تصمیم‌‌گیرى، معنایش تمرکز تصمیم‌‌گیرى در دولت است؛ یعنى همه‌‌ى افرادى که در بخشهاى مختلف دولت با آقاى رئیس‌‌جمهور همکارى میکنند، باید مسئولیت مشترک احساس کنند - یعنى هماهنگى کنند - در دولت، همه با هم تصمیم بگیرند. در این زمینه، مسئله‌‌ى مسئولیت مشترک را واقعاً باید در دولت جدى گرفت. هر کارى که یک وزارتخانه‌‌اى انجام میدهد، همه‌‌ى وزرا و مسئولینى که دور میز هیئت دولت مى‌‌نشینند، باید احساس کنند که در این تصمیم‌‌گیرى یا در این اقدام، سهیم و شریکند. اگر این شد، آن وقت کارها با هماهنگى پیش میرود؛ نه اختلاف در عملکرد، نه اختلاف در فهم مسائل، نه اختلاف در آمارها، پیش نمى‌‌آید.

(2 / 6 / 91)

۱۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لواشک می فروشم!

گاهی مثل امروز، خیلی جدی می نشینم و می اندیشم که اینطور نمی شود؛ باید پولدار شوم.

اما امروز ذهنم جز به طنز با من سخن نمی گوید و هر چه التماس می کنم که همراه ناحسابی، راهکاری آخر. راهکاری که من بتوانم پولدار شوم.

اما این طناز ناحسابی، فقط راه هایی را پیش نهاد می دهد که...

می گوید سود در باغ پسته است.

اما هر چه می گویم پیش از من باغ ها را خریده اند و دیگر چیزی به من نمی رسد، به خرجش نمی رود که نمی رود.

تازه کوتاه هم که بیاید می گوید: اختلس یختلس اختلاس...

که آن هم هر چه می گویم حرام است، قبول نمی کند. می گوید: "پس چرا فلان مسلمان، اختلاس کرده است؟ تو بگو نمی توانی بالا بکشی و خارج نشین شوی؛ بگو طاقت دوری از مادر نداری؛ نگو حرام است.

باشد. حالا که اینقدر وابسته ای؛ برو نماینده مجلس شو؛ نانت در روغن است."

لحظه ای می اندیشم؛ آخر پیش نهادش، قابل تأمل است. نیست؟

اما مگر به این سادگی است؟ من جده ی کنکور ارشدم و مدرک فوق ندارم! تازه آن را هم که بگیرم؛ مگر نماینده شدن، و بالاتر از آن، نماینده ی ملت ماندن، کشک است؟

نه اینطور نمی شود. و من هم که باید پولدار بشوم.

اصلاً دیگر با چشمانم مشورت می کنم.

شما نظرتان چیست، چشمان ضعیفه؟

چشم هایم می چرخند سمت لواشک فروش اتوبوس؛ که الحق، چه فروشی دارد!

آری! لواشک می فروشم.

اینطور لااقل بار سنگین یک ملت، بر دوشم سنگینی نمی کند.

کوله ام را از لواشک هایی پر می کنم که برق شادی را به چشمان مسافران هدیه می دهند. گران هم که نفروشم؛ احتکار هم که نکنم؛ حق الناس را  هم که حواسم باشد، نانم در روغن است؛ شاید نه در این دنیا؛ اما در آن دنیا حتماً‌ پولدار خواهم بود.

می توانم باغ پسته ی بهشت که هیچ، بانک خصوصی هم در آنجا، بخرم.

۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰