امام مجتبی علیه السلام، در مقدس ترین ماههای سال قمری یعنی پانزدهم رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.
چون ایشان به دنیا آمدند، حضرت فاطمه(س) رو به امام على(ع)عرض کردند: نامى براى او بگذار، على(ع)فرمودند: من چنان نیستم که در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)آمدند، و آن کودک را در پارچه زردى پیچیده، به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمودند: مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس آن پارچه را به کنارى افکنده و پارچه سفیدى گرفته و کودک را در آن پیچیدند، آنگاه رو به على(ع)کرده فرمودند: آیا او را نامگذارى کرده اى؟
عرض کردند: من در نامگذارى وى به شما پیشى نمی گرفتم!
رسول خدا(ص)فرمودند: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمی جویم!
در این وقت خداى تبارک و تعالى به جبرئیل وحى فرمود که براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوى و به وى بگو: براستى که على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارک و تعالى تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا(ص)پرسیدند: نام پسر هارون چیست؟ عرض شد: «شبر». فرمودند: زبان من عربى است؟ دوباره عرض شد: نامش را«حسن»بگذار. و رسول خدا(ص)او را حسن نامید.
و در برابر این روایت، روایات دیگرى هم در کتابهاى علماى شیعه و اهل سنت آمده که چون حسن(ع)به دنیا آمدند، على(ع)او را«حرب»نامیده، و چون رسول خدا(ص)اطلاع یافتند به على(ع)دستور دادند آن نام را به«حسن»تغییر دهند. و یا اینکه على(ع)نام این نوزاد را«حمزه»گذاشته و چون حسین به دنیا آمدند نام ایشان را«جعفر»گذاشتند، و پس از آن رسول خدا(ص)على(ع)را طلبیده و به ایشان فرمودند: به من دستور داده شده که نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به على(ع)دستور دادند که نام آن دو را«حسن»و«حسین»بگذارد. و على(ع)نیز به دستور آن حضرت عمل کردند. ولى همان گونه که صاحب کشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر می رسد، و خلاف مشهور و ضعیف است، و مشهور همان است که در روایت بالا ذکر شد، و باقر شریف در کتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایى بر این مطلب ذکر کرده که بهتر است براى اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمایید.
و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف«حسن»و«حسین»در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن یکى از آن روایات که طبرى در کتاب ذخائر العقبى روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:
«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت بهما فى الجاهلیة»
(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.)
از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ است که پس از اینکه نوزاد را به دست رسول خدا(ص) دادند، ایشان در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپشان اقامه گفتند.
و نیز براى نوزاد جدید عقیقه کردند(یعنى گوسفندى براى او قربانى کردند) و یک ران آن را به قابله دادند. در برخى از روایات است که این کار را در روز هفتم انجام دادند.
و در روایت کلینى(ره)در کافى این گونه است که پس از عقیقه این دعا را خواندند:
«...بسم الله عقیقة عن الحسن»
(به نام خدا این عقیقه اى است از حسن...)
و به دنبال آن نیز این دعا را خواندند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله»
(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مویش در برابر موى او، خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.)
و همچنین رسول خدا(ص)دستور دادند موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد«خلوق»-که نوعى عطر مخلوط بوده-مالیده، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد می مالیدند به اسماء که راوى حدیث است فرمودند: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیة»
(اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهاى زمان جاهلیت است!)
و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا می سپارند.
و طبق روایات بسیارى که در کتابهاى شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسین(ع)را به این دعا تعویذ فرمودند:
«اعیذ کما بکلمات الله التامة من کل شیطان وهامة و من کل عین لامة»
(شما را پناه می دهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى.)
و در روایت دیگرى است که این گونه می فرمودند:
«اعیذ کما من عین العاین و نفس النافس»
(شما را پناه می دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)
و از جمله آداب و سنت هاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعیین کنیه براى اوست که طبق حدیثى، امام باقر(ع)فرمودند:
«انا لنکنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان یلحق بهم»
(ما براى فرزندانمان در کودکى کنیه قرار می دهیم، از ترس آنکه مبادا در بزرگى دچار لقب هاى ناخوشایند گردند.)
و کنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیارى«ابو محمد»بوده و کنیه دیگرى نداشته است.
و اما القاب آن حضرت بدین شرح است: سبط، زکى، مجتبى، سید، تقى، طیب، ولى.
و مرحوم اربلى در کتاب کشف الغمة پس از نقل کنیه و القاب آن حضرت از روى کتاب هاى اهل سنت گفته است: مشهورترین این القاب«تقى»است و بهترین و شایسته ترین آنها همان است که رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمودند و آن«سید»است.