شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

خیمه ی امام رضا(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم



السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)


پیامبر(ص): «پاره ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد، هر مومنی او را زیارت کند خداوند عزوجل بهشت را بر او واجب می کند.» 


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است


با تسلیت شهادت امام رضا(ع)، التماس دعا از تمام گرامیان دارم.

۱۱ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فراخـوان ملـی خاطـره نویسی ماجــرای من و امــام رضــا علیـه السلام(خادم سایبری شوید!)

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

پرودگارا، ‌بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست . آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین و زیر خاک است. بر آن صدیق شهید درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیاپی و پی در پی، ‌همچون برترین و درود و رحمتی که بر هریک از اولیائت فرستادی.

 

چه کسی اســت از شیعیـان و محبیــن  خــاندان پیامبر رحمــت صلــوات الله علیـه و آلــه  که برلــب دعا و در دل شــوق زیــارت و آرزوی حضـور در حـرم هریـک از فرزنــدان پیامــبر رحــمت را بر دل نداشته باشد؟! چه کسی اسـت که هر روز و شب خود را در حــرم  فرزنــدان فاطمـه سلام الله علیها نبینیــد و خـویشتــن را بر سر سفره ی فرزند پیامبرش میهمــان نگـــرداند…؟!

بی شک همـه ما عاشــقانه این آرزوهای زیبا را هر صبح و شام از خــدای کـریم و مهــربان خـویش طلــب میکنیــم و خود را لحظه به لحظه در آن حرم های نورانی تصــور میکنــیم ؛ شاید در این آرزو ها اینکــه خود را روزی در کسـوت خــادمی و خــدمت گـــذاری آسـتان ایــن حرم هــای شـریف بینیــم و مهـر نوکــری از درگاه آسـتان دوسـت بر پیشــانی مان زده شــود آرزویی بـس بــزرگ باشــد ولی عشق آن در قلــب همه ما هسـت و حرارتش جانمان را سوزادنده است ؛ بارها و بارهــا از فــرزندان رسول خــدا صـلوات الله علیهــم اجمعیــن نقــل شـده اســت هرکـجا که ذکــر ما اهـل بیــت باشـد آنجــا حرم ما محسوب میشود…

حال که مجال خدمت گذاری حضــوری در این حـرم هــای متبرک و منـور نیـست بر آن شــدیم تا با کمـک دوســتان مومـن و انــقلابی و محب اهل بیــت علیهــم السـلام ، فضـای مجــازی را بـیش از پیــش به عطــر وجــودی این خانــدان مبـارک و نــورانی مــزین گردانیـــم و فضای سایبری را با لطف و عنــایت خودشــان حــرم این حجـج الهی قرار دهیــم و خود خادم و خدمتگزار این حرم های بهشتی و زائران آسمانی آن قـــرار دهیم….

اما این روزهــا مشهـد و قلـب تپنــده آن یعنی مضـجع شـریف سـلطان رئــوف حضـرت علی ابن موسی الرضـا ســلام الله علــیه امــروز قلـب تپنــده ایران اســلامی و دل هر انســان مـومن ، مـوحد و عــدالت طلب از هر دین و مسـلک و مــرامی می باشد ؛ در این بیــن شیعیــان و بخصـوص ایراینــیان ارادات و محبــت ویژه ای به این فــرزند عزیــز امـیرالمومنیــن و فاطمـه زهـرا سلام الله علیها دارند و همشه خود را مدیــون الطاف کــریمانه عالم آل محمد (ص) می دانند…

یک یک ما در هنــگام سفــر به حریم قــدس رضـوی ، روزی نیست که غبطه به حال خادمان مهربان حرم امام هشتــم نخــورده و خــود را درجای آنان نبینــیم ؛ اما این بار میخواهــیم که خــود نیز ماننــد آنان لبـاس نوکــری و خــادمی امـام رئوفمــان را برتن کنیــم….

اینک و در آستانه ولادت پر سرور و بهجت حضرت علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه وبـگاه جـوان انقــلابی پس از برگــزاری فـراخوان بــزرگ ماجـرای چادری شـدنم ، ماجـرای چادری نشدنم (که همچنـان هم در حال برگــزاری است و تاکنون بسیاری از بانوان پوشش شان به سمت حجاب اسلامی تغییــر پیدا کــرده اسـت) و همچنین فراخوان عکاسی روز قــدس از دریچـه دوربیـن جــوان انقــلابی ، این بار هم بنــا دارد با کمــک همـه صاحبـان وب ســایت ها ، وبــلاگ ها و افراد حقیقـی  ارادتمنــد و عاشق حضــرت امام رضــا سـلام الله علیه مــوج وبلاگی ” مــن و امام رضــا علیه الســلام” را به مناسبت ولادت حضــرتش و خواهر بزرگوارشــان حضـرت فاطمــه معصــومه سـلام الله علیهــما برگــزار کند.

از همه برادارن و خواهــران مومــن و عاشـق اهل بیــت علی الخصوص حضــرت امام رضـا علیه الســلام دعوت می کنــیم تا آنان نیز با عشــق و اخلاص خود را خــادم سایبری حرم مقدس رضوی بدانـــند و ما را در این طرح عظیــم یاری کنــند.

javanenghelabi - emem reza

این فراخــوان برای عمـوم بـرادران و خــواهران در تمامی سنیــن در دو محــور برگزار میشــود :

  •  خاطرات من و امام رضا : در این طرح از کلیــه برادران و خواهــران عزیـز محـب حضــرت رضـا (ع) می تواننــد خاطراتی که دربـاره ارتبــاط روحی و قلبی خـود و حضــرت بوده اسـت را بصورت نوشتــاری زیبا به رشـته تحــریر در آورند ؛ این خاطـرات شـامل ماجــرای طلبیـده شـدن برای زیــارت ، اتفاقــات در سفـر یا در خـود شهـر مقــدس مشهــد و یاحـرم مطهر ، و یا پس از آن می تواند باشــد. در این طرح شما می توانید حاجاتی که از این امام رئــوف طلب کرده اید و اقـا با لطـف خدا بــرای شما عطا فرموده اند و یـاحتی حاجاتی که خواسته اید و آقا بنا بر حکمتی نداده اند  بعدا متوجه شدید که اگر حاجت شما روا میگــشت با مشگلات زیــادی روبرو میشدید را بیــان کنید. هدف اصلی این بخش بیــان خاطــرات و نکاتی از عنایات حضـرت رضا (ع) به ما ، اطرافیــان ما و حتی اموات ما اسـت که بیانگر لطف و عنایات ویژه آن حضرت بر نمامی موجــودات عالم هستی است. شاید که قــدران این عنایات گشتـیم…
  • در کوی رضــا (ع) : در این قسمت از کلیـه عزیــزان طلبـه ، دانشجو و پژوهشگــر دعــوت می شــود تا روایــات ، احـادیث ، کــرامات ، مناظــره های علمی و دینـی و داستان های زیبا از زندگی عالم آل محمــد سلام الله علیه را با ادبـیات شیــرین ، کوتــاه و تاثیـــرگذار برای افـزایش بیـش از پیـش معــرفتمان به آن حضـرت ارسال کنند.
  • بخش ویــژه : این قسمت مربوط به افــرادی است که پیرو ادیان دیگــر الهی یا فرق دیگــر اسلامی می باشد ؛ از این عزیزان تقاضــا داریم احساســات و ارادت هــای خـویش را برای ما ارسال کنند.

  • توجـــه :
  1. به یاری خــدا اولین خـاطره در روز ولادت حضـرت فاطمـه معصـومه سلام الله علیهــا منتشر خـواهد شــد و پس از آن در روزهای زوج ساعت ۸صبح خاطرات و نکات جدید بارگــذاری میــگردد.
  2. انشاالله و به یاری امـام عصــر عجــل اللله تعـالی فرجه الشریف قــرار است تعدادی از بهتــرین این خاطرات بصورت کتــاب منتشر گردد.
  3.  شما عزیزان می توایند هر تعــداد خــاطره و مطلبی که داریـد بدون محـــدودیت اسال کنید ؛ مطمئنا هریک از ما بیـش از یـک خاطــره و مطلــب خوب در ذهنمــان از کرامات و عنــایات این حـضـرت داریم.

  • روش ارسـال مطالب :

شما می توانید مطالبتان را به ۳صــورت ارسال کنید :

۱ – از طریق وبـگاه جوان انقــلابی ، قسمت ارسال مطلب (که در بالای هِدر سایت قرار دارد)

۲ -  از طریق پست الکتــرونیکی (ایمیل) :

info@javanenghelabi.ir

3 – از طــریق کامنت گذاشـتن در ذیــل یکی از مطالــب سـایت جــوان انقــلابی

توجه : جــوان انقـلابی روش سوم را برای سهولت بیشتــر پیشنهــاد میکند.

  • توجــه !

لطفا در هنگام ارسال مطلب به نکات زیر توجه فرمایید :

در هنگام ارسال مطلــب حتمـا نام سـایت یا  ایمیــل خود و یا شمــاره تلفـن همــراه خود را بــرای اطلاع رسـانی از زمــان انتشـار خاطره خود درج فرمایید ؛ بی شک این اطلاعات منتشر نخواهد شد.

همچنیــن در متن ارسـالی خویش مــطالب خـواسته شـده زیــر را نیز درج کنیـد :

  • نام : الـزامی
  • نام خانوادگی : اختیــاری
  • نام شهرستان : اجبـاری
  • سن : اختیــاری
  • آدرس وب : اختیــاری (اگر مایل هستیــد که آدرس وبــلاگتان در ذیل خـاطره تان درج شــود اعلام کنیــد)

در پایان از همه محبین و شیعیان و ارادتمنــدان به آن حضـرت تقـاضا داریم برای شادی قلب نازنیــن حضـرت مهــدی عجـل الله تعــالی فـرجه الشـریف و برای عرض اردات و تشکــر کـوچک از همـه عنایــات حضـرت رضــا علیـه السـلام ما را با ارسال خاطرات و مطالب خود در این پروژه عظـیم یاری کننـد , در این راه دست تمــام وبـلاگ نویسـان ، وب نویسـان و انسان های صاحب قلــم و اندیشـه را برای همــکاری به گرمی می فشـاریم و از همگان تقاضای همکاری در این جبهــه فــرهنگی عظیم داریم.

 امید است همــگی ما مورد لطـف ، رحمت و عنایات حضــرت حـق قــرار گیـریم و در زیر سایه پر مهــر امـام الرئــوف حضرت علی ابن موسی الرضا علیــه السـلام  در پناه اهل البیــت علیهم السلام متنعــم گــردیم.

                                                                                                                ان شــاء الله

وبــگاه جـــوان انقـــــلابی

W E B : javanenghelabi.ir

E – mail : info@javanenghelabi.ir

S M S : 3000 28 28 38

۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۴ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیابان امام رضا(ع)...

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید واقعی نباشد، اما آنقدر حقیقت است که مشابهش را در واقعیت های زندگی مان، کم ندیده ایم:

برداشت اول:

نادر مشتش را محکم روی میز کوبید و بار دیگر فریاد کشید:

- گفتم چشم ازش برندارین. حالا تو این شلوغی از کجا پیداش کنیم؟ نوشین، چی شد پس؟  کیفشو پیدا کردی یا نه؟

نوشین سراسیمه از اتاق بیرون آمد:

-داداشم، حالا حرص می خوری دردی دوا میشه؟ ما اومدیم پابوس امام رضا؛ خودش مراقب مادر هست.

نادر دوباره برآشفت اما نیما مداخله کرد تا فضا را کمی آرام تر کند.

-آبجی این حرف ها رو ولش کن؛ کیفش چی شد؟

-همینجاس. البته کیف پولشو با خودش برده. به من گفته بود نذری کرده حتماً رفته ادا کنه نذرشو قربونش برم. غصه نخور داداش نادر.

سعی می کرد نگرانیش را از برادر مخفی کند؛ برای همین به او نگفت که مادر یادش رفته نام و نشانی زائرسرا را باخود ببرد.

-د آخه، خواهر ساده ی ما رو باش! مامان اگه هوش و حواس درست حسابی داشت، ما غصه نداشتیم که نوکرشم هستیم. آخه از تهرون که می اومدیم دیدین باهاش شرط کردیم تنها بیرون نره. اگه گم بشه...

نوشین لیوان آبی دست نادر داد. و خواست چیزی بگوید که به اشاره ی او ساکت شد. نادر لیوان را با بی میلی گرفت و روی میز گذاشت و ادامه داد:

- اقلاً نذاشت یه بار با هم بریم مسیرو  یاد بگیره. نمیدونم این چه نذری بود، که بایستی هنوز از راه نرسیده، اداش میکرد.

نیما سری تکان داد و با لحنی آرام گفت:

-مامانه دیگه. میشناسیش که...

نادر آرام نمی گرفت. نوشین را صدا زد تا خریدهای او را داخل یخچال بگذارد و خودش باعجله شروع به پوشیدن کفش هایش کرد تا به جستجوی مادر برود. در همین لحظه زنگ اتاق به صدا درآمد. خودش در را باز کرد و با دیدن چهره ی مادر، نفسی به آسودگی کشید.

-آخه مادر من...

... ... ...

برداشت دوم:

حرم بسیار شلوغ بود. اکرم، چادرش را محکم گرفته بود و آرام آرام جلو می رفت . اسکناس ها را محکم در دست می فشرد و یا رضا کنان، آهسته اشک می ریخت.

سختی سال های پیش را به خاطر می آورد، که به خاطر ضعف بینایی بعد از آن تصادف وحشتناک، حس می کرد سربار فرزندان خود شده است. پارسال، درست روز تولد امام رضا، نذر کرده بود اگر سوی چشمانش برگردد، با فرزندانش به پابوس امام بیاید و پولی را نذر حرم کرده بود. و چندماه بعد که پزشک معالجش نیز از روند بهبوی چشمان مادر، متعجب مانده بود، مصمم شد تا نذر خود را ادا کند.

گرفتن اجازه ی نیما از مدرسه کارسختی نبود. نوشین هم که واحدهای سنگینی را در آن ترم برنداشته بود. تنها مساله کار نادر بود که آن هم براحتی حل شد. نادر علاوه بر مرخصی، توانست از طریق اداره با مسئولین زائرخانه ای در مشهد هماهنگ کند و مشکل اسکانشان هم بهمین سادگی حل شد.

اکرم، با آنکه در طول زندگی بیش از اینها از امام رضا(ع) کرامت دیده بود، اما فکر کردن به همین چند لطف ایشان نیز کافی بود تا برای انجام نذر خود، لحظه ای درنگ نکند.

حتی از فشار دیگران که ممکن بود عینک او را بشکنند واهمه ای نداشت. خود را بار دیگر به امام رضا سپرد و جلو رفت. هنوزدستش به ضریح نرسیده بود. دختران جوانی که به ضریح چسبیده بودند تبرکی ها را از دست زائران می گرفتند و آنها را به ضریح می مالیده و به صاحبش باز پس می دادند. یکی از همان ها پول اکرم را از دستش گرفت و به ضریح انداخت.گویی بار سنگینی از دوش او برداشته شد. در حق دختر دعا کرد و بسختی از میان جمعیت به عقب باز گشت.

به صحن آمد و به دنبال خروجی به خیابان امام رضا گشت اما خروجی را نیافت! چقدر صحن ها شبیه به هم به نظر می آمدند. اندکی نگران شد اما این نگرانی چندان دوام نیافت. با خود زمزمه کرد:

-خودش تا اینجا منو آورده خودشم منو تا زائرسرا میبره.

نفس عمیقی کشید و سعی کرد تمرکز کند تا نامی آشنا به یادش بیاید. تنها چیزی که به خاطرش آمد نام زائر سرا بود که نوشین چندین بار برایش تکرار کرده و حتی روی یک تکه کاغذ نوشته بود. سریع داخل کیف پولش را گشت اما کاغذ را پیدا نکرد. باز نگذاشت نگرانی به وجودش راه پیدا کند، به سمت خادم رفت. تا شروع به توضیح دادن کرد دختر جوانی که از کنار آن دو رد می شد گفت:

-زائر سرای ...؟ وسطای همون کوچه ایه که ما هستیم. چندبار اسمشو سر درش دیدم. مادر جان، اگه می خوای می رسونمت.

...

۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هشتمین دردانه ی زهرا به دادم می رسی؟

بسم الله الرحمن الرحیم


زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟

بی پناهم خسته ام تنها به دادم می رسی؟

گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه ی زهرا به دادم میرسی؟


شوق رسیدن روز میلاد تو چندلحظه ای آنچنان شادم کرد که چشمانم باریدن را فراموش کردند!
آخر تو ضمانت چشمان مضطرب آهو را می کنی، از آهو بی معرفت تر اند این چشمان بارانی آری! اما این هرگز از کرامت تو چیزی کم نمی کند که به بی معرفت تر از آهو نیز عنایتی کنی! همانگونه که همیشه عنایت از سوی تو بوده و غفلت از سوی من!

میلاد امام هشتم، امام رضا(ع) را به همه مان تبریک میگویم و دلشادم که عیدی می دهی وقتی این چنین عاجزانه میخوانمت میدانم که عیدی میدهی.
...

۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۵۸ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم...

بسم الله الرحمن الرحیم

خانه های آن کسانی می خورد دَر بیشتر

که به سائل می دهند از هرچه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آنجا که صاحبخانه اش

پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم

راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را می کنم این گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد

هرکه بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر



پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا

این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا

چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر


۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مناسبت دهه ی کرامت...

بسم الله الرحمن الرحیم


تو کانون قرآن مث همیشه داشتم کارامو انجام میدادم. با دوستم بودیم. حرف از زیارت شد. چند وقتی میشد دلم هوای زیارت امام رئوف کرده بود؛ وصف حال دلتنگی مو کردم و کارام تموم شد از کانون اومدم بیرون به سمت درب حافظ که از دانشگاه برم بیرون.

به موبایلم زنگ زدن از طرف نهاد دانشگاه. هنوز حال و هوای بحثای تو کانون و دلتنگیام باهام بود. مسئول نهاد خواهران بلافاصله بعد احوالپرسی رفت سر اصل مطلب:

- میری مشهد؟

بغضم گرفت.

- از خدا میخوام. از طرف کجا هست؟

- خانوم ... رتبه ی سوم مسابقات سراسری حکمت مطهر، نتونستن از جایزشون سفر زیارتی به مشهد استفاده کنن با مسئولین طرح هماهنگ کردیم شما که نفر دوم شدی تو دانشگاه رو به جای ایشون بفرستیم.

تشکر کردم ازشون و مقدمات سفر رو آماده کردم. اون روزا، فقط بهت زده بودم که اگه بخواد بطلبه چقد ساده مقدمات رو فراهم می کنه! چقد زود به دلتنگیا پاسخ میده.

اما تازگیا به این رسیدم که اصلاً دلتنگی رو هم خودشون به ما هبه می کنن؛ خودشون ما رو تشنه می کنن و بعد سیرابمون می کنن تا لذت معنوی بیشتری از زیارتمون ببریم. آخه زیارتی که قبلش دلتنگی نباشه، تشنگی نباشه، با اینکه قشنگه، معنویه، اما به من خیلی نمی چسبه.

دوس دارم تو هر سفر زیارتیم چیزی به معرفتم اضافه کنن و این ممکن نیس مگه قبلش در خودم آمادگیشو ایجاد کرده باشم. دستامو عاجزانه بالا برده باشم تا قطرات بارون رأفت و رحمتشون تو دستای کوچیک منم جمع بشه.

دعا می کنم زود زود بطلبن همه ی ما رو اما نه فقط برای یه زیارت خشک و خالی برای زیارتی همراه با معرفت.

الهی آمین

۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۲۵ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو آبروی کسی را نمی بری آقا...

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا
چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا
همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت
که از تمام غزلهام بهتری آقا
ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند
بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا ؟!
در اوج بی کسی ام در خیال من هستی
تویی که یارترین یار و یاوری آقا
 
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در غیبت آفتاب، باید به مهتاب، اقتدا کرد...

بسم الله الرحمن الرحیم

خورشید به سوگ مصطفی میگرید
مهتاب به حال مجتبی میگرید
در مشهد دل چه کربلایی برپاست
عالم به شهادت رضا میگرید

آفتاب عالم تاب که غروب کرد، ظالمان ظلمت دوست، ستاره ها را هم یکی یکی به زیر کشیدند.

پیکرشان را پاره پاره کردند و باز آرام نگرفتند.

جگرشان را خون کردند و باز آرام نگرفتند.

در اعماق زمین یاد ستاره ها را هم به خاک سپردند و حال آنکه نور حقیقت از قلب خاک هنوز هم می تابد.

و دل های سنگ قاتلان ستاره ها، جسم سیاهی است، که نوازش نور را برنمی تابد.

آخر، گل گرفتند درب خانه ی دل هایشان را؛ باشد که نوری از ابتدا داخل نشود!!

اما، خورشید هنوز از پس ابر می تابد. بر دل هایی که تشنه ی نورند و این عطش، به صحرای عطش، می کشاندشان.

خورشید هنوز می تابد؛ آن فقط یک غروب بود؛ یک غروب دردناک و غم انگیز اما تمام شدنی؛ آن یک امتحان الهی بود تا قساوت قلب بنده های همیشه خطاکار خدا عیان شود. و تشنه ها، تشنه تر که شدند، مهتاب در قلب آسمان جا گرفت. جلوه ای از جمال حضرت عشق. خورشید هنوز می تابد و تشنه ها را با دستان حضرت ماه، سیراب می کند.

آری، باران نور هنوز هم می بارد؛ اما تنها کسی که در تاریکی دنیا، در تاریکی دل ها، با اشک وضو ساخته و نماز باران گزارده باشد؛ بهره ای از این نور، خواهد داشت.

اگر دلت فضا را تاریک می بیند و باورت نیست که در دولت این یار، قصه ی غصه ها بسر شده، وضویت که دائمی است، نمازت را تا قضا نشده، بخوان تا ابرهای معرفت، بر بالای سرت، ببارند؛ تا بوی عشق که در دل قطره ها دمیده شده، حکایت پیراهن یوسف و چشمان یعقوب را تکرار کند و بینایت کند؛ تا نور را در چهره ی حضرت ماه ببینی.

دوست عزیز، باور بدار که شعار نمی دهم؛ یک روز، شاید ۱۰سال پیش تر از امروز تو، من هم همه جا را تاریک می دیدم درست مثل امروز تو(نمی دانم شاید هم تاریک تر)، اما خدا عنایتی کرد تا نمازم را پیش از قضا شدنش خواندم و تشعشع نور حقیقت را در سیمای ولی، امام سید علی، دیدم.

...

بزرگترین داغ بشریت(که حکایتش، ننگی است حک شده بر پیشانی دنیاطلب ها)، جانسوزترین مصیبت ها، پرکشیدن روح رحمة للعالمین از میان زمین و زمینی ها، و دو داغ غریبانه ی شیعه، شهادت مظلومانه ی امام حسن مجتبی(ع)، غریب مدینه و امام رضا(ع)، غریب الغربا، را تسلیت می گویم.

۲۰ دی ۹۱ ، ۱۲:۳۵ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰