سلام.
سال نو مبارک.
نمی خواهم امروز چیزی بنویسم؛
یعنی هنوز آپ نمی شوم.
هنوز قلمم، قلبم آماده نیست.
کمی دوگانگی، کمی رخوت، کمی غم،
آن هم در همهمه ی نشاط شکفتن ها،
آن هم در فصل رسیدن ها؛
عجیب، دوباره دوگانه ام.
دستم دوباره به قلم نمی رود.
این را نوشتم تا یادمان باشد مخصوص تر، دعا کنیم.
دعا برای فرج که ذکر لب همه مان هست؛
بیشتر و مخصوص تر.
دعای خاصه برای سلامتی بیماران و آرامش روح اموات؛
دعا برای عاقبت بخیری همه مان، پدرهایمان، مادرهایمان؛
فراموشمان نشود.
بیش از این وقتتان را نگیرم.
ملتمس دعا زیاد است و
فرصت دعا، اندک.
ما فقط همین چند روز عمر را فرصت داریم:
برای دعا و
برای تلاش که باز هم همان دعاست از نگاهی دیگر.
پس تلاش کنیم دعاگونه.
و دعا کنیم برای استمرار و اثر بخشی تلاشمان.
التماس دعا
من که چند روزی درگیر بودم و حسابی سرم شلوغ بود شما هم که مدام من شرمنده می کنی
متنت تلنگر خوبی بود ولی حیف که ما خیلی فراموش کاریم
بیا تا بر آریم دستی زدل که نتوان برآورد فردازگل
به فصل خزان نبینی درخت که بی برگ ماند ز سرمای سخت
انشاالله زنده باشید و پایدار.