سخنرانی رهبر معظم انقلاب است در دانشگاه شهید چمران:
انجمنهای اسلامی و گروههای مسلمانیک نکته ضروری و توجه کردنی را به شما عزیزان تذکر دهم و آن اینکه در همه کارها برنامهریزی و آمادگی قبلی نیمی از مسئله است و من احساس میکنم که برادران و خواهران، امروز خیلی با آمادگی قبلی کار را شروع نکردهاند و برنامهریزی صورت نگرفته است. ولی به هر حال صحبت کوتاهی را من در اینجا مطرح میکنم که میتواند بخشی از برنامه باشد.
همانطوری که به ما گفته شده و شما هم یقینا میدانید جلسه امروز عصر قرار بود فقط از انجمنهای اسلامی شهر اهواز تشکیل شده باشد. خود این کلمه، قدری سوالبرانگیز است! انجمنهای اسلامی و گروههای مسلمان!
مگر چند گروه مسلمان داریم؟ و اینها بر اساس چه معیارهایی چند تا شدهاند؟ و در زمان پیغمبر، در آغاز طلوع اسلام مسلمانان چند گروه بودند؟ و چرا ضابطهها و ملاکهای مسلم و اصیل نتواند این چندها را به یک تبدیل بکند؟ این یک مسئلهای است که در هر حال برای ما قابل بحث و مذاکره است.امام دیوارها را برداشتاین مطلب را به شما بگویم حسن بزرگ و ویژگی بسیار مهمی که جنبش اسلامی ما داشت این بود که دیوارها و فاصلهها از میان گروهها برداشته شد یعنی امام و رهبر این ملت، این هنر بزرگ را کرد و داشت که توانست همه این دیوارهایی را که منطقه زیست ذهنی و سیاسی ما را به مناطق کوچک، کوچک تقسیم کرده بود از میان بردارد. یک صحنه وسیعی یک پهنه گستردهای به وجود بیاورد. حالا ما آمدهایم. این پهنه وسیع را از نو داریم تقسیمبندی و دیوارکشی میکنیم. این کار چه فایدهای دارد؟ و چه ضرورتی هست که ما یک فضای وسیع را که هم از نور برخوردار است و هم از گرمای مطبوع و هم از نسیم حیاتبخش تقسیم کنیم به حفرهها و خانهها و منطقههای کوچک، کوچک و محدود که نه روشنایی دارد و نه گرما و نه نسیم فرح افزا، ما ضابطهای برای وحدت و ضابطهای برای جدایی داریم. این ضابطهها را پیدا کنیم و با برادران متحد بشویم.
قرآن نمیگوید تکتک با خدا باشیدقرآن به ما درس میدهد:واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا
اعتصام، یعنی خود را نگهداشتن. در یک جاده لغزنده باریک حرکت میکنید، در کوهنوردیها لابد دیدهاید؛ از یک جاده کوهستانی دشواری بالا میروید جایی هست که بدون دست نمیشود بالا رفت، دستگیرهای پیدا میکنید و خودتان را میکشید بالا. دستگیرهای پیدا میکنید و خودتان را از افتادن و لغزیدن و با مغز به زمین خوردن مصون و محفوظ نگه میدارید. این اعتصام است. قرآن میگوید به ریسمان خدایی معتصم بشوید، بوسیله الله خودتان را نگهدارید که نلغزید که با مغز به زمین نخورید، که منحرف نشوید که بتوانید خودتان را بالا بکشید. اعتصام، خود را نگهداشتن به وسیله الله است. اما این، همه مفهوم آیه نیست، آیه نمیگوید بروید تکتک به ریسمان خدایی چنگ بزنید و خودتان را نگهدارید. میگوید:
واعتصموا بحبل الله جمیعاً. همه با هم، این عنصر همه با هم چیز مهمی است. اگر ما تکتک به ریسمان الهی، به دستاویز الله، معتصم بشویم. فایده مطلوب بهدست نخواهد آمد. باید با هم معتصم بشویم، اگر با هم بودیم درست است، تکیه در این آیه روی اعتصام، بحبلالله نیست، تکیه بر روی جمیعاً است. اعتصام بحبلالله در عرف قرآن دارای مفهوم آشکار واضحی است.دلها به هم نزدیک شدمعلوم است که همه باید به ریسمان الله چنگ بزنند، این آیه را نمیخواهد بگوید. میخواهد بگوید که همه با هم چنگ بزنید، روی جمیعاً تکیه دارد. دلیل، جمله بعد است: ولا تفرّقوا، جدا نشوید، و باز به دنبالش: واذکروا نعمتالله علیکم اذکنتم اعداءً فألّف بین قلوبکم. نعمت خدا را بیاد بیاورید آنگاه که با یکدیگر دشمن بودید و خدا شما را با هم آشنا کرد، دلهای شما را به هم پیوند داد.
"فألّف" و واقعاً همینطور است، ما تحت تأثیر فرهنگ رژیم خودکامه شاهنشاهی هر کداممان یک شاه بودیم و همه از هم جدا، و هر کدام پیله به دور خود تنیده و هرکدام در پیله خود خفته و در حال مرگ و احتضار. دلهای ما با هم نزدیک شد، لباسها، فرمها، شغلها، رنگها، زبانها، این دیوارهای گوناگون از وسط برداشت شد و همه با هم آشنا شدیم، خواهر[ها] و برادرها در کنار هم گام برداشتند، سخن واحدی را شنیدند، در راه واحدی حرکت کردند، این یک نعمت بزرگ است، یک چیز وصف ناپذیر است.وحدت و حزب جمهوری اسلامیاین را نگه دارید و قدر بدانید حالا شما حق دارید از بنده بپرسید که خوب شما که اینقدر دم از وحدت میزنید، چرا حزب جمهوری اسلامی را درست کردهاید؟ آیا تشکیل حزب به معنای انتخاب کردن یک عده از مردم و دیگران را کنار گذاردن، کسانی را زیر یک نام گردآوردن و کسان دیگری را بیگانه شمردن، نیست؟
بنده به شما حق میدهم که این سؤال را بکنید، شما هم به من حق بدهید که به این سؤال پاسخ بدهم. یک توده انبوه از نیروی فعال بدون تشکل و سازماندهی سیاسی امکان ندارد بتواند کارش را انجام بدهد. نقیصه بزرگ مبارزه ما تا قبل از پیروزی همین بود. رهبری قاطع و پیامبرانه امام بود که توانست مردم را در یک خط حرکت بدهد، و مشخص بودن دشمن. و همیشه وضع چنین نیست، همین امروز دشمن برای همه مشخص نیست، ممکن است برای جمع ما مشخص باشد، برای خیلیها مشخص نیست، آیا غیر از این است؟فلسفه دور هم جمع شدن در حزبآن چیزی که میتواند همه نیروها را در یک جهت حرکت بدهد و نیز میتواند نیروهای خفته و مرده را زنده کند و به نشاط بیاورد و نیروهای بالقوه را بالفعل کند.
توی این کوچه بازار، توی خانهها، حتی توی این دانشگاهها، حتی توی این مدارس دینی،خیلی نیروهای بالقوه خوابیده بود، اینها باید بالفعل بشوند یعنی به صحنه کشانده بشوند و نیز میتواند نیروهای کمکار و راکد را شتابنده کند و فعالیت بدهد و بالاخره میتواند از انحراف نیروها جلوگیری کند. چیزی که این چهار خاصیت واین چهار هنر را دارد چیست؟ یک سازمان و یک تشکل سیاسی.خصوصیات یک تشکل سیاسییک بار دیگر این چهار خصوصیت را تکرار میکنم: سازمان سیاسی اولاً میتواند نیروها را در یک جهت بسیج کند و به همه آنها جهت بدهد. ثانیاً میتواند نیروهای بالقوه را، نیروهای خفته را بالفعل کند، زنده کند، فعال کند.
ثالثاً میتواند نیروهای کند و بطئی را شتابنده کند، و رابعاً و بالاخره میتواند نیروها را از تغییر مسیر دادن و منحرف شدن حفظ و مصون کند. این چهار خاصیت از آن یک تشکل سیاسی با یک فرماندهی و تمرکز رهبری و هدایت جمعی است و حزب یعنی این.سابقه تشکل اسلامیما مدتها روی این مسئله فکر کردیم، حسن مسئله این بود که ما به فضل پروردگار هیچ وقت از بیرون گود به مسائل نگاه نکردیم، ماجراها را از نزدیک لمس میکردیم، از روزی که این مبارزه آغاز شد در گیرودار آن بودیم، برادران ما همه اینچنین بودند، مشکلات را میفهمیدیم و از سال 1342 فکر سازماندهی به نیروهای اسلامی فعال، فکر برادران ما را مشغول میداشت. ما در سال 42 در قم یک تشکیلاتی را بنیانگذاری کردیم و این تشکیلات با هجوم امنیتیهای رژیم پیش متوقف ماند. یازده نفر، از جمله خود من، تحت تعقیب قرار گرفتیم. چهار نفر را از جمله آیتالله منتظری و بعضی دیگر از برادران و اساتید را گرفتند، مدتها نگهداشتند، بقیه هم مدتها تحت تعقیب بودند. این فکری بود که از سال ۱۳۴۲ یعنی آن وقتی که امام در زندان بودند و بعد در قیطریه با همه خانوادهشان در خانهای محصور و زندانی بودند در مغز برادران ما بود.تشکلهای مختلف کار تشکیلاتی در دوران مبارزهمنتهی شرایط خفقان را شما خود از نزدیک دیدهاید و لمس کردهاید و میدانید که شرایط اختناق چگونه است. این فکر در دورانهای مختلف، در این پانزده شانزده سال، شکلهای مختلف پیدا کرد و جلوهگاههای مختلف یافت. دوستان ما در جمعهای گوناگون شرکت کردند. در گروههای گوناگون وارد شدند با عناصر انقلابی همکاری کردند، زندانها را رفتند و رنجها کشیدند تا اینکه این دوران یکی دو ساله اخیر پیش آمد. مجددا این فکر به صورت فراگیری همه نیروها یا بخش مهمی از نیروهای فعال در ذهن برادران ما زنده شد و از یکسال و نیم یا نزدیک دو سال پیش به این طرف فکر تشکیل یک واحد، یک سازمان سیاسی ایدئولوژیک و احیانا نظامی فراگیر، همه ذهن ما و همه حضور ما را به خودش جلب کرد و این کار را شروع کردیم البته در اثنای کار برادران ما بعضی تبعید شدند. بعضی به زندانها افتادند، جمعها متلاشی شد. در دوران دولت نظامی ازهاری باز مجددا شتاب بیشتری پیدا کرد، برادران از تبعیدها و زندانها برگشتند. می دانید حوادث در آن روزها ساعت به ساعت بود، نه روز به روز. هر ساعت یک حادثه بود، هر ساعت یک انگیزه بود. یک تکلیف بود. وقت اینکه کسانی بنشینند، ۱۰ ساعت، ۱۵ ساعت، ۲۰ ساعت یک مسئله را تمام کنند باقی نمیماند.
ادامه دارد...
فرازی از وصیتنامه
شهید جواد گودرزی