بمیرم من، ز درد عشق و غرق خون، بمیرم من
ز داغ لاله ای گلگون کفن، گلگون بمیـــــرم من
یاد مرگ زیباست؛ آن هم اگر یاد مرگی باعزّت، یاد شهادت باشد.
یاد مرگ، بیدار نگاهت می دارد و قلبت را زنده می سازد.
یاد شهادت، یاد زیباترین مرگ هاست؛ یاد کبوترانه رفتن ها، یاد عاشقانه زیستن هاست.
یاد کبوتران در پرواز، طرحی از عشق را با ترکیب سرخی خون و آبی آسمان، در قلبت قلم می زند.
اما این روزها، فضا پُر نیست از عطر یادشان؛ از هُرم نگاهشان.
نمی دانم چرا این روزها، فقط شعارشان را از همه جا می شنوم. حرفت را که می شنوند، بی حوصله انگار، فقط سر تکان می دهند و می گویند: بله. صحیح است؛ حق با شماست!!!! یعنی که انگار بس است؛ امروزه روز، هنگامه ی صحبت از چیزهای دیگر است؛ اینگونه سخن کردن ها، دیگر، از مد افتاده است.
کسی را ندیدم جز معدود نفرات، که با نشاط، در جواب بگوید: بله؛ و بلافاصله هیجان، حجم صدایش را پُر کند تا اینگونه ادامه دهد: حالا بشنو از من؛ شهیدی را می شناختم چنین و چنان...
آری، هستند کسانی که هنوز امید بسته اند به انتهای این راه؛ و می نویسند اما خسته می نویسند؛ بی حوصله می نویسند؛ قلمشان را خوب نمی تراشند و خوب نمی پردازند؛ حساب صبر مخاطب را چرتکه نمی اندازند. و این جماعت مخاطبان بی حوصله، معلوم است که سراغی ازشان نمی گیرند.
هستند کسانی که بهتر می نویسند اما انگار در شب عملیات، گیر کرده باشند؛ صدایشان زمزمه ای کوتاه است؛ بُرد صدایشان مسافتی تا نزدیک ترین مخاطب را به زحمت می پیماید؛ نوشته هایشان از بس که ریز و دورافتاده است؛ کسی نمی بیندشان.
و صد البته در این میان، هستند کسانی که زیبا، با قلمی شیوا، و صدایی رسا، می نویسند از نور عشقی که بر قلب شهدا تابید و سوی چشمانشان شد و چراغ راهشان. می نویسند و ما دورافتادگان از قافله ی یاران را چنان با قلمشان به وجد می آورند که دیگر نمی توانی جز طلب شهادت را شاه نشین خانه ی آرزوهایت کنی. هستند اینها؛ اما کم هستند.
نمی دانم کم بوده اند یا کم شده اند؛ هر چه هست کم هستند.
این اصلاً برای من زیبا نیست که آنها کم شوند و ما سکوت کنیم. سکوت در برابر چه؟ کم شدن یاد نام نامی و مرام امامی شهدا؟ آن هم در وسط میدان مبارزه برای حفظ ارزش ها؟ در حضور دشمنی نامرد که در گوشه گوشه ی این میدان در کمین غفلت و سکوتمان دربرابر ضدارزش ها نشسته؟
دیگر، می نویسم. هر چه می دانم، می خوانم، می فهمم؛ دیگر می نویسم. تو هم بنویس. بگذار تا من و تو این میدان را خالی نگذاریم؛ اکنون که هنوز قلم به دستان دروازه های بهشت، فرصتی دوباره نیافته اند تا غوغا به پا کنند. بگذار نام ما نیز در زمره ی آنان ثبت شود که نیتشان احیای نام شهداست و کارشان، البته با شرمساری، نوشتن از مرام شهدا.
التماس دعا
ازدیدن وب شماهاخیلی خوشحال میشم
کلی تواینترنت گشتم تا گمشده ام که بچه های مسیر باشندپیداکنم.
یا خودم که گم شده بودم پیداشدم
مثل قبل وبلاگت عالیه موفق باشی