عروس امام می گوید: آن شب علی خواب بود. از صدای شیون و گریه از خواب پرید و گفت: چیه؟ من گفتم: هیچ، علی جان! دسته آمده است. علی بلند شد و گفت: خوب، پاشو، پیش آقا برویم. گفتم: نه آقا خواب هستند. بغلش کردم، نمی دانم چه حالی به او دست داد که یکباره گفت: بیا برویم توی آسمان! برویم توی آسمان! گفتم: چرا علی؟! گفت: آخر آقا رفته اند توی آسمان.
آری، امام به آسمان رفته بود، پیش محبوب خود رفته بود، بلکه امام پیش خدا رفته بود. آخر خود امام در وصیتنامه خود فرموده بودند:
با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم...
اخبار ساعت هفت بامداد روز چهارده خرداد (1368) اینگونه آغاز شد:
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون روح خدا به ملکوت اعلی پیوست.
...
عزا تازیانه غم فرود آورد. خورشید غروب کرده بود. میلیون ها و صدها میلیون انسان، در سراسر گیتی، به یکباره چشم شدند و گریستند. دست ها خاک بر سر می ریخت و بر سینه فرود می آمد. اشک ها کفاف نمی داد، غصه آنقدر بود که قصه اش را تنها اشک نمی توانست بازگوید. سرخی خون، غروب به خون نشسته را فریاد باید می زد. چشم ها خون گریست!
فریاد بزن ای دل من! مویه کن! دیگر جماران جمع یاران نیست. آرام ننشین. آهای ای دل من! نمی بینم آنچنان بلرزی که هیچ تابستانی دیگر گرمت نکند! و در اندوه شب آنقدر فرو روی، که مژده ی هیچ صبحی تو را شاد نگرداند!
و در این میان شوم ترین جغدهای هستی، در شادترین رقص خود، خفاشان غارنشین را فراخواندند تا طنین قهقهه مستانه شیطان باشند... و چه زود غریو شادیشان به خاکستر نشست! و خشم بر سرشان آوار شد:
خورشید که رخ می کشد، مهتاب، آسمان را تاریک نمی گذارد!
از خامه ی خمینی، جوهر مردی سترگ از دیار خامنه سرشته شد که تا ظهور منجی کل، مردمان تاریک نباشند.
برگرفته از کتاب ایمان در ثریا، نوشته ی سیدعلی روحبخش
دنیا به عزای تو
یتیمانه گریست
هر مرد و زن و
عاقل و دیوانه گریست
من کودک معصوم
یتیمی دیدم
آنروز چه مظلوم و غریبانه گریست
رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد.