شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

۱۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

امام هادی در کلام امام خامنه ای

بسم الله الرحمن الرحیم


مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) درباره امام هادی(علیه السلام) می فرمایند:

در نبرد بین امام هادى (علیه‏السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‏السّلام) بود؛ این باید در همه‏ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد. در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود - همان‏طور که ایشان فرمودند - که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‏ى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى به ‏دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزاده‏اش و به همین ترتیب بنى‏عباس تارومار شدند؛ به عکسِ ... شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‏روز وسعت پیدا کرده؛ قوى‏تر شد.


کودکی امام هادی(علیه‏السّلام) : 

حدیثى درباره‏ى کودکى حضرت هادى است، که نمى‏دانم شنیده‏اید یا نه؛ وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى که در آن‏ وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‏اش در مدینه ماند. پس از آن‏که حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‏وجو کرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، على‏بن‏محمد، شش سال دارد، گفت این خطرناک است؛ ما باید به فکرش باشیم. معتصم شخصى را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آن‏جا کسى را که دشمن اهل‏بیت است پیدا کند و این بچه را بسپارد به دست آن شخص، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد. این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکى از علماى مدینه را به نام «الجنیدى»، که جزو مخالفترین و دشمن‏ترینِ مردم با اهل‏بیت (علیهم‏السّلام) بود - در مدینه از این قبیل علما آن‏وقت بودند - براى این کار پیدا کرد و به او گفت من مأموریت دارم که تو را مربى و مؤدبِ این بچه کنم، تا نگذارى هیچ‏کس با او رفت و آمد کند و او را آن‏طور که ما مى‏خواهیم، تربیت کن. اسم این شخص - الجنیدى - در تاریخ ثبت [شده] است. حضرت هادى هم - همان‏طور که گفتم - در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسى مى‏توانست در مقابل آن مقاومت کند. بعد از چند وقت یکى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچه‏یى که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یک مسأله از ادب براى او بیان مى‏کنم، او بابهایى از ادب را براى من بیان مى‏کند که من استفاده مى‏کنم! اینها کجا درس خوانده‏اند؟! گاهى به او، وقتى مى‏خواهد وارد حجره شود، مى‏گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو - مى‏خواسته اذیت کند - مى‏پرسد چه سوره‏یى بخوانم. من به او گفتم سوره‏ى بزرگى؛ مثلاً سوره‏ى آل‏عمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشکلش را هم براى من معنا کرده است! اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ بچه؟! ارتباط این کودک که على‏الظاهر کودک است، اما ولى‏اللَّه است؛ «وآتیناه الحکم صبیّا» - با این استاد مدتى ادامه پیدا کرد و استاد شد یکى از شیعیان مخلص اهل‏بیت(سلام الله علیهم)! 


سامرا و نفوذ امام هادی(علیه‏السّلام) : 

حضرت هادى (علیه‏السّلام) چهل ‏و دو سال عمر کردند، که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‏جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‏کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‏ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‏شناختند و از اسلام سر در نمى‏آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‏شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‏ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیه‏السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‏ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامه‏نگارى و... - برساند. این شبکه‏هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‏ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‏روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همه‏ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و على‏رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‏ى وفات حضرت هادى (علیه‏السّلام) هست که از عبارت آن معلوم مى‏شود که عده‏ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‏گونه‏یى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‏شناخت؛ چون اگر مى‏شناخت، همه‏ى‏شان را تارومار مى‏کرد؛ اما این عده چون شبکه‏ى قوى‏یى به ‏وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‏توانست به آنها دسترسى پیدا کند. یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها – ائمه(علیهم‏السّلام) - به قدر سالها اثر مى‏گذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها؛ مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مى‏گذاشت. این بزرگواران دین را همین‏طور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیى‏بن‏اکثم که با آن‏که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده مى‏شد؛ تمام مى‏شد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم‏السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمى‏توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به‏ وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مى‏رفت. اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مى‏رفت؛ تمام مى‏شد و اصلاً هیچ چیزش نمى‏ماند؛ اگر هم مى‏ماند، از معارف چیزى باقى نمى‏ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلى‏شان تقریباً هیچ‏چیز باقى نمانده است. این‏که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیر طبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک خوردن، زندان رفتن و کشته شدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.

منبع: بیانات مقام معظم رهبری،30/5/1383





میلاد با سعادت امام علی النقی الهادی (ع) را

به شیعیان و محبان آن حضرت تبریک عرض می نماییم.

۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۴:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محمـود جان تولـدت مبارک | فراخـوان جـوان انقلابی به مناسبـت تولـد محمود احمـدی نژاد

(در فراخوان های دیگر وبسایت جوان انقلابی نیز شرکت کنید:
خادم سایبری امام رضا(ع)
خاطرات بانوان ایرانی)

بسم الله الرحمن الرحیم

علمـدار عزیـز انقـلاب اسـلامی حضرت امـام خامنــه ای مدظله العالی :

ملت ما با اکثـریتی قاطع، شخصـیتی انقــلابی و دانشمـند و مدیری شایسـته و کـارآزموده و دارای سـوابق مجاهــدت صادقانـه در صحـنه‌های گوناگون را، به ریاست جمهوری برگزیده است. سخـن صریــح و قاطـع و صادقانـه‌ی ایشان در تعهــد به خدمتگــزاری و رفع محــرومیت و مبارزه با فسـاد، و لحـن افتخــارآمیز ایشان در پایبنــدی به اسلام و آرمــان‌های انقلاب، که با منـش مردمی و ساده‌زیستی همــراه بود، دلهــا و آراء مردم را متوجـه ایشان کرد و مســوولیت مهم ریاسـت جمهوری را بر دوش ایشـان نهاد.

مـتن تنفیـذ حکـم ریاسـت جمهـوری دکـتر احمدی نــژاد در سال ۱۳۸۴

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سـال ۸۴ و پس از حاکمیـت تاریک عناصــر موســوم به دوم خــرداد ، با آمـدن مـردی  خـارج از قاعـده قــدرت ها و مافیاهــای ثروت و قدرت ، فصلی جدیـد برای انـقلاب اسـلامی رقــم خـورد ؛ چه کسی است که که سخنـان و حـمایت هــای مستحـکم ، خاص و بی نظـیر رهبـری عـزیز انقــلاب را از دولت نهــم و رئیـس جمهــورش به یاد نیـاورد؟! ؛ مگــر میتــوان از سفـرهای استـانی پرشـور او سخنی نگفــت و یا حضـور حمـاسی و انقــلابی او را در کشــورهای جهان بخصــوص سفرهــای ســالانه او بـه قلــب استکــبار یعنی نیویـــورک را از به یاد نیــاورد؟! چه کسی است که ندای “اللهــم عجل لولیـک الفــرج” او را بتوانــد فراموش کــند و امروز یا حضـور دیگــر مسـئولین در تریبــون های بیـن المللی به یاد آن مـرد نیفتــد و آهی از عمق جان نکشنــد؟ چه کسی را میشنــاسیـد که بـه پرکـاری و همـت بلند او در خـدمت به مردم اذعان نیمکــرد و یا از مردمی بودن او….

والبته مناظــره های او با مـیرحســین نیز از حافظه هیچ کس پاک نمیشود که شاید اگر آن مناظره و حرف های دکتــر نبـود شاید نتیجـه انتخــابات به گــونه ای دیگـر بود و فتنــه ی ۸۸ سرانجامی دیگــر داشت ولی عده ای او را به قــدرت طلبی متهم کردند…

javanenghelabi - ahmadi nejad 157

اما در دولــت دهم بـرای او اتفاقــات زیادی افتــاد…

عده ای او را از دسـت رفــته دانستند کـه آرمــان ها را فرامـوش ساخـته و دل در گــرو شخصی دیگــر داده اسـت ، میگفتــند که او دیگــر احمـدی نـژاد سابـق نیسـت ، از خـدمت جهــادی و پرکاری او دیگر خـبری به گــوش نمیـرسید و در مناسبـات بین المللی کمی نرم  شـده اسـت و شاید هم سازش کار….

ندای اللهم عجل لولیــک الفــرج او تبدیل به انحــراف و حجتیــه ای مــدرن دیگر شـده اســت و او به سـمت فرامــاسونری و بهاییــت سوق داده شـده است ؛ از قول منابــع آگاه میگفتند حــرف آقـا را دیگــر قبـول نــدارد و در برابر ولی خـود می ایســتد ، او را به ملی گــرایی نسـبت میدادنــد که ایران را در برابر اســلام قرا داده اسـت و البتــه عده ای او را  در زیر سلطـه شیطان می پنداشتند که ابلیــس به کمک آنها آمــده است و  خطـر او و یارانـش بزرگترین خطر برای اسلام از صدر تا کنون بوده است و البته نمیتوان از سخن برخی درباره قبــول نداشـتن احــکام اسلام مثل حجــاب سـخن نگفت ، چه کسی است که پـچ پـچ بچــه های انقــلابی که به یـک دیـگر خبــری از مسحـور شـدن و جن زده شـدن رئیـس جمهورشــان توسط لیدر جریان انحــرافی را میگفتنــد به یاد نیاورد.

اما در مقــابل عده ای نیز بودنــد که احمـدی نژاد را هوشمنــد تر  و لایـی تر از دوره نهــم یافتنــد ، او را کوشــاتر از قـبل میدیدنــد و اطاعتــش را از ولی و رهبــری هــزاران برایـر بیشتــر میدانســتند و میگفتنــد که احـمدی نــژاد در عـمل خود را اثبـات میکــند و نه مثل شما در زیان ؛ عده ای از او بخــاطر معــرفی اسفنـدیار رحیــم مــشایی و افــکار بلنــد و آسمــانی او ممنــون دار بودنــد و راه خـود را به سمـت امـام بهــاری و منـجی بشریت حـضرت ولی عــصر (عج) با تفکـرات او و یارش هموار تر دیدنــد ، او را در دیپلمــاسی و برخــورد با استکــبار هوشـمند تر دیدنــد و محمود احمـدی نــژاد را منحــرف از تمامی قدرت ها و جــناح ها و بدی ها دانســتند…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

javanenghelabi - ahmadi nejad 158

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وبگاه جوان انقـلابی فراخوانی را به مناسبت ۶ آبان ، سالروز ولادت جنـاب آقــای محمود احمدی نژاد منتشر و از همـه جوانـان انقلابی ، عزیز و هوشمنـد ایـران اسلامی دعوت میـکند تا همه درد و دل ها و سخنــان خـود را بصورت بی پـرده و صـریح دربـاره مـسائل و رویــدادهـای ۸ سـال گــدشته بصـورت صمیـمی و دوسـتـانه و البته  در کمال ادب با دکتر احمــدی نژاد مطـرح کننــد.

پایـگاه جـوان انـقلابی و مسئولین آن قصـد دارنـد تا همـه این نظـرات و نوشتـه ها را بصورت مستقـیم و بی واسطـه در مراسمی به دکـتر احمـدی نژاد تقدیم کنند. لذا از شما عززان تقاضا  داریـم که دلنوشتـه ها و مطالـب تان را بصـورت “خـطابی” به دکتـر احمـدی نـژاد نـگارش کنید.

روش ارسال مطالب :

  • درج کامنـت در وبـگاه جـواان انقــلابی      W E B  :  http://javanenghelabi.ir
  • ارسـال نامـه الکتـورنیکی (ایمیل)  به آدرس   :   E – mail  :    info@javanenghelabi.ir
  • ارسال بصورت پیامک کوتاه   :   S  M  S  :  ۳۰۰۰ ۲۸ ۲۸ ۳۸

 

در پایان از همـه دوسـتداران و منتقــدان دکـتر احمـدی نــژاد و دولـت هـای نهـم و دهـم دعـوت میکنــیم تا ما را در این امـر یاری و با درج این فراخـوان ، ما را در پاسـداشت و البته انتــقاد منصـفانه از ایـن مرد بـزرگ ، خــدوم و انقــلابی یاری کنند.  انشــاالله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

S  M  S  :  ۳۰۰۰ ۲۸ ۲۸ ۳۸                     E – mail  :    info@javanenghelabi.ir


در فراخوان های دیگر وبسایت جوان انقلابی نیز شرکت کنید:
خادم سایبری امام رضا(ع)
خاطرات بانوان ایرانی


۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۱۵ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در این روزهای عزیز، التماس دعا...

بسم الله الرحمن الرحیم

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد...



ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را



و ابراهیم، اسماعیلش را قربانی کرد...
و حسین، اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را...
باید بیشتر مراقب باشیم...
به محرم نزدیک می شویم...


۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۷ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهادت وصی پنجم، تسلیت باد...

بسم الله الرحمن الرحیم

کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم

هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله

وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم


السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی
ایها الباقر یابن رسول الله
انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا

یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله

۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۵۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز عشق و ازدواج مبارک

بسم الله الرحمن الرحیم

 مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست

نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست

در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها

در مقام همسری، زیبنده ی زهرا، علیست

مراسم شب عروسی حضرت زهرا علیها السلام

در شب عروسی علی و فاطمه علیها السلام، وقتی آفتاب غروب کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد فاطمه علیها السلام را برای رفتن به خانه شوهر آماده کنند و به زنان مهاجر و انصار و دختران عبدالمطلب فرمود او را همراهی کنند و با خوشحالی شعر بخوانند و تکبیر بگویند، ولی چیزی را که موجب ناخشنودی خداوند است به زبان نیاورند.
فاطمه علیها السلام را سوار ناقه‏ ای کردند و زمام آن را سلمان در دست گرفت.
رسول خدا و حمزه و عقیل و جعفر و افراد دیگری از اهل بیت به دنبال ناقه عروس به راه افتادند. در این هنگام جبرئیل و میکائیل و اسرافیل با جمع زیادی از ملائکه به زمین نازل شدند.
جبرئیل تکبیری سر داد. میکائیل و اسرافیل، و سپس همه ملائکه تکبیر گفتند.
رسول خدا هم تکبیر گفت و سلمان هم پس از او تکبیر گفت، و به این ترتیب، تکبیر گفتن در شب عروسی « سنت » شد.
وقتی به خانه علی علیه السلام رسیدند، رسول خدا چادر را از صورت زیبای زهرا علیها السلام کنار زد و دست او را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت و فرمود:«خداوند به تو مبارک گرداند. ای علی، فاطمه برای تو همسری خوب است و ای فاطمه، علی هم برای تو خوب شوهری است.»

جهیزیه ی حضرت فاطمه علیها السلام

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از خواستگاری از فاطمه زهرا علیها السلام و شنیدن پاسخ مثبت از بانوی اسلام، زره خود را فروخت و پولش را نزد رسول خدا برد. پیامبر هیچ سؤالی از مقدار پول‌ها نفرمود.
فقط مشتی از آن پول را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود:
« برای فاطمه عطر بخر.»
سپس با دو دست خود مشتی دیگر برداشت و به ابوبکر داد و فرمود:
« برای فاطمه لباس و اثاث منزل تهیه کن.»
و عمار یاسر و چند نفر دیگر را برای کمک به او روانه فرمود.

صورت جهیزیه فاطمه علیها السلام عبارت بود از:

پیراهن به هفت درهم
روسری به چهار درهم
حوله خیبری
تختی از برگ خرما
دو فرش کرباس
چهار متکای پوستی
پرده پشمی
حصیر
آسیاب دستی
طشت مسی
مشک چرمی
قدح شیر
مشک کوچک
کوزه سفالی دهن گشاد
دو کوزه گِلی
سفره چرمی.

وقتی جهیزیه را نزد رسول خدا آوردند، پیامبر نگاهی به آن کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد. آن‌گاه سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:« خداوندا به این قوم که بیشتر ظروفشان گِلی است، برکت عنایت فرما.»

منبع:daneshnameh.roshd.ir

۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۸:۵۴ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت...

بسم الله الرحمن الرحیم

مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت

آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت

می خواست که فریاد کند تشنه لبم

از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت

ای باب الحوائج، یا جواد الائمه! ای بهارِ نُهُم، تو را شهید کردند؛ در حالی که هنوز بیش از 25 گُل در باغِ عمرت شکوفا نشده بود.

۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۲ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لینک، نوشت!!

بسم الله الرحمن الرحیم

آن عده که مدعی تدبیر شدند
در میز مذاکره نمک گیر شدند
محصول مقاومت چه ارزان دادند
یک هفته نگردید که تحقیر شدند

(ارسالی از سرباز ولایت)


 

دوستان یادتونه تو مناظرات این اقای روحانی و ولایتی و رضایی مشکلات رو انداختن گردن تحریمها و تحریمها رو هم انداختن گردن احمدی نژاد و جلیلی؟؟ اقای ولایتی از افتخارات دیپلماتیکش میگفت و اقاحسن هم ، حالا وقتشه به حضرات بگیم اقایون چرا نتونستید با لحن نرمی که حرف زدید تحریمها رو بردارید؟؟!! شما که کار رو خرابتر کردید.

اقای هاشمی باید از همه معذرت خواهی کنین از احمدی نژاد و از مردم ایران برای مزخرفاتی که به جای حقیقت به مردم تحویل دادی اقای روحانی باید از جلیلی و احمدی و مردم معذرت بخوای مگه رهبرمون نگفتن که چیزی که باعث تحریمها شده لحن مسئولین ما نیست بلکه کلا اونا با وجود جمهوری اسلامی مشکل دارن؟؟؟ اعتراف کنید اشتباه کردید شما که یه روز از احمدی میخواستید عذر بخواد و اونو بی اخلاق میدونستید امروز باید اخلاق خودتون رو ثابت کنید ما منتظر عذر خواهی شما هستیم در ضمن دویست روزتونم دیگه رو به اتمامه و ما جز وخیم تر شدن اوضاع اقتتصادی چیزی ندیدیم. (ارسالی از زهرا)

پرسش و پاسخی کوتاه از جناب ظریف: اینجا کلیک کنید

اصل پرسش در وبلاگ آزاد اندیش:

ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم

 ********

یک سوال خودمانی از رئیس جمهور:

 چه خبر از حماسه ی اقتصادی؟؟!!!!


پی نوشت: درحال پرداختن به رمانی نصفه نیمه هستم و فرصت تحلیل سیاسی ام محدود است؛ با اجازه کامنت و پست های همسنگران را کپی پیست می کنم. هم اکنون نیازمند کامنت های غیر از سبزتان هستیم!!

۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۳ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چهار تذکر امام خمینی برای مذاکره با امریکا

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله محمدی ری شهری که در آن ایام  وزیر اطلاعات بود  می گوید: در سال های پایانی جنگ، طرح ویژه ای توسط وزارت اطلاعات در مواجهه با آمریکا به سران قوا پیشنهاد شد و در جلسه ای به تصویب رسید، ولی برای رعایت احتیاط اینجانب در تاریخ1367/3/26 طرح یاد شده را برای حضرت امام خمینی (س) فرستادم تا اگر رهنمودی درباره آن دارند ، بفرمایند، چند روز بعد 1367/3/30 مرحوم حاج احمدآقا پاسخ حضرت امام را چنین منعکس کردند : « در جریان… آمریکا چند مساله باید کاملا روشن گردد:

 

یک. باید همیشه در دل همه دست اندرکاران بخصوص شما که مسئولیت این… را بعهده گرفته اید ،  بغض و کینه آمریکا محفوظ باشد چرا که آن ها و سایر ابرقدرت ها و قدرت ها به تنها چیزی که فکر می کنند، نابودی اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی است.

 

دو. توجه کنید که آن ها در زمینه های مختلف دارای سابقه می باشند یکمرتبه کار بجایی نرسد که متوجه شوید… آن ها، شما را فریب داده اند.

 

سه. به صورتی حرکت کنید که در هر لحظه که تصمیم داشتید توان بازگو کردن مساله را صادقانه برای مردم داشته باشید.

 

چهار. کسانی را که دنبال این گونه ماموریت ها می فرستید دارای ظرفیت های لازم باشند که خدای ناکرده، عکس آن چه را که می خواهید، حاصل نگردد.



۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۹:۴۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فراخـوان ملـی خاطـره نویسی ماجــرای من و امــام رضــا علیـه السلام(خادم سایبری شوید!)

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

پرودگارا، ‌بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست . آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین و زیر خاک است. بر آن صدیق شهید درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیاپی و پی در پی، ‌همچون برترین و درود و رحمتی که بر هریک از اولیائت فرستادی.

 

چه کسی اســت از شیعیـان و محبیــن  خــاندان پیامبر رحمــت صلــوات الله علیـه و آلــه  که برلــب دعا و در دل شــوق زیــارت و آرزوی حضـور در حـرم هریـک از فرزنــدان پیامــبر رحــمت را بر دل نداشته باشد؟! چه کسی اسـت که هر روز و شب خود را در حــرم  فرزنــدان فاطمـه سلام الله علیها نبینیــد و خـویشتــن را بر سر سفره ی فرزند پیامبرش میهمــان نگـــرداند…؟!

بی شک همـه ما عاشــقانه این آرزوهای زیبا را هر صبح و شام از خــدای کـریم و مهــربان خـویش طلــب میکنیــم و خود را لحظه به لحظه در آن حرم های نورانی تصــور میکنــیم ؛ شاید در این آرزو ها اینکــه خود را روزی در کسـوت خــادمی و خــدمت گـــذاری آسـتان ایــن حرم هــای شـریف بینیــم و مهـر نوکــری از درگاه آسـتان دوسـت بر پیشــانی مان زده شــود آرزویی بـس بــزرگ باشــد ولی عشق آن در قلــب همه ما هسـت و حرارتش جانمان را سوزادنده است ؛ بارها و بارهــا از فــرزندان رسول خــدا صـلوات الله علیهــم اجمعیــن نقــل شـده اســت هرکـجا که ذکــر ما اهـل بیــت باشـد آنجــا حرم ما محسوب میشود…

حال که مجال خدمت گذاری حضــوری در این حـرم هــای متبرک و منـور نیـست بر آن شــدیم تا با کمـک دوســتان مومـن و انــقلابی و محب اهل بیــت علیهــم السـلام ، فضـای مجــازی را بـیش از پیــش به عطــر وجــودی این خانــدان مبـارک و نــورانی مــزین گردانیـــم و فضای سایبری را با لطف و عنــایت خودشــان حــرم این حجـج الهی قرار دهیــم و خود خادم و خدمتگزار این حرم های بهشتی و زائران آسمانی آن قـــرار دهیم….

اما این روزهــا مشهـد و قلـب تپنــده آن یعنی مضـجع شـریف سـلطان رئــوف حضـرت علی ابن موسی الرضـا ســلام الله علــیه امــروز قلـب تپنــده ایران اســلامی و دل هر انســان مـومن ، مـوحد و عــدالت طلب از هر دین و مسـلک و مــرامی می باشد ؛ در این بیــن شیعیــان و بخصـوص ایراینــیان ارادات و محبــت ویژه ای به این فــرزند عزیــز امـیرالمومنیــن و فاطمـه زهـرا سلام الله علیها دارند و همشه خود را مدیــون الطاف کــریمانه عالم آل محمد (ص) می دانند…

یک یک ما در هنــگام سفــر به حریم قــدس رضـوی ، روزی نیست که غبطه به حال خادمان مهربان حرم امام هشتــم نخــورده و خــود را درجای آنان نبینــیم ؛ اما این بار میخواهــیم که خــود نیز ماننــد آنان لبـاس نوکــری و خــادمی امـام رئوفمــان را برتن کنیــم….

اینک و در آستانه ولادت پر سرور و بهجت حضرت علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه وبـگاه جـوان انقــلابی پس از برگــزاری فـراخوان بــزرگ ماجـرای چادری شـدنم ، ماجـرای چادری نشدنم (که همچنـان هم در حال برگــزاری است و تاکنون بسیاری از بانوان پوشش شان به سمت حجاب اسلامی تغییــر پیدا کــرده اسـت) و همچنین فراخوان عکاسی روز قــدس از دریچـه دوربیـن جــوان انقــلابی ، این بار هم بنــا دارد با کمــک همـه صاحبـان وب ســایت ها ، وبــلاگ ها و افراد حقیقـی  ارادتمنــد و عاشق حضــرت امام رضــا سـلام الله علیه مــوج وبلاگی ” مــن و امام رضــا علیه الســلام” را به مناسبت ولادت حضــرتش و خواهر بزرگوارشــان حضـرت فاطمــه معصــومه سـلام الله علیهــما برگــزار کند.

از همه برادارن و خواهــران مومــن و عاشـق اهل بیــت علی الخصوص حضــرت امام رضـا علیه الســلام دعوت می کنــیم تا آنان نیز با عشــق و اخلاص خود را خــادم سایبری حرم مقدس رضوی بدانـــند و ما را در این طرح عظیــم یاری کنــند.

javanenghelabi - emem reza

این فراخــوان برای عمـوم بـرادران و خــواهران در تمامی سنیــن در دو محــور برگزار میشــود :

  •  خاطرات من و امام رضا : در این طرح از کلیــه برادران و خواهــران عزیـز محـب حضــرت رضـا (ع) می تواننــد خاطراتی که دربـاره ارتبــاط روحی و قلبی خـود و حضــرت بوده اسـت را بصورت نوشتــاری زیبا به رشـته تحــریر در آورند ؛ این خاطـرات شـامل ماجــرای طلبیـده شـدن برای زیــارت ، اتفاقــات در سفـر یا در خـود شهـر مقــدس مشهــد و یاحـرم مطهر ، و یا پس از آن می تواند باشــد. در این طرح شما می توانید حاجاتی که از این امام رئــوف طلب کرده اید و اقـا با لطـف خدا بــرای شما عطا فرموده اند و یـاحتی حاجاتی که خواسته اید و آقا بنا بر حکمتی نداده اند  بعدا متوجه شدید که اگر حاجت شما روا میگــشت با مشگلات زیــادی روبرو میشدید را بیــان کنید. هدف اصلی این بخش بیــان خاطــرات و نکاتی از عنایات حضـرت رضا (ع) به ما ، اطرافیــان ما و حتی اموات ما اسـت که بیانگر لطف و عنایات ویژه آن حضرت بر نمامی موجــودات عالم هستی است. شاید که قــدران این عنایات گشتـیم…
  • در کوی رضــا (ع) : در این قسمت از کلیـه عزیــزان طلبـه ، دانشجو و پژوهشگــر دعــوت می شــود تا روایــات ، احـادیث ، کــرامات ، مناظــره های علمی و دینـی و داستان های زیبا از زندگی عالم آل محمــد سلام الله علیه را با ادبـیات شیــرین ، کوتــاه و تاثیـــرگذار برای افـزایش بیـش از پیـش معــرفتمان به آن حضـرت ارسال کنند.
  • بخش ویــژه : این قسمت مربوط به افــرادی است که پیرو ادیان دیگــر الهی یا فرق دیگــر اسلامی می باشد ؛ از این عزیزان تقاضــا داریم احساســات و ارادت هــای خـویش را برای ما ارسال کنند.

  • توجـــه :
  1. به یاری خــدا اولین خـاطره در روز ولادت حضـرت فاطمـه معصـومه سلام الله علیهــا منتشر خـواهد شــد و پس از آن در روزهای زوج ساعت ۸صبح خاطرات و نکات جدید بارگــذاری میــگردد.
  2. انشاالله و به یاری امـام عصــر عجــل اللله تعـالی فرجه الشریف قــرار است تعدادی از بهتــرین این خاطرات بصورت کتــاب منتشر گردد.
  3.  شما عزیزان می توایند هر تعــداد خــاطره و مطلبی که داریـد بدون محـــدودیت اسال کنید ؛ مطمئنا هریک از ما بیـش از یـک خاطــره و مطلــب خوب در ذهنمــان از کرامات و عنــایات این حـضـرت داریم.

  • روش ارسـال مطالب :

شما می توانید مطالبتان را به ۳صــورت ارسال کنید :

۱ – از طریق وبـگاه جوان انقــلابی ، قسمت ارسال مطلب (که در بالای هِدر سایت قرار دارد)

۲ -  از طریق پست الکتــرونیکی (ایمیل) :

info@javanenghelabi.ir

3 – از طــریق کامنت گذاشـتن در ذیــل یکی از مطالــب سـایت جــوان انقــلابی

توجه : جــوان انقـلابی روش سوم را برای سهولت بیشتــر پیشنهــاد میکند.

  • توجــه !

لطفا در هنگام ارسال مطلب به نکات زیر توجه فرمایید :

در هنگام ارسال مطلــب حتمـا نام سـایت یا  ایمیــل خود و یا شمــاره تلفـن همــراه خود را بــرای اطلاع رسـانی از زمــان انتشـار خاطره خود درج فرمایید ؛ بی شک این اطلاعات منتشر نخواهد شد.

همچنیــن در متن ارسـالی خویش مــطالب خـواسته شـده زیــر را نیز درج کنیـد :

  • نام : الـزامی
  • نام خانوادگی : اختیــاری
  • نام شهرستان : اجبـاری
  • سن : اختیــاری
  • آدرس وب : اختیــاری (اگر مایل هستیــد که آدرس وبــلاگتان در ذیل خـاطره تان درج شــود اعلام کنیــد)

در پایان از همه محبین و شیعیان و ارادتمنــدان به آن حضـرت تقـاضا داریم برای شادی قلب نازنیــن حضـرت مهــدی عجـل الله تعــالی فـرجه الشـریف و برای عرض اردات و تشکــر کـوچک از همـه عنایــات حضـرت رضــا علیـه السـلام ما را با ارسال خاطرات و مطالب خود در این پروژه عظـیم یاری کننـد , در این راه دست تمــام وبـلاگ نویسـان ، وب نویسـان و انسان های صاحب قلــم و اندیشـه را برای همــکاری به گرمی می فشـاریم و از همگان تقاضای همکاری در این جبهــه فــرهنگی عظیم داریم.

 امید است همــگی ما مورد لطـف ، رحمت و عنایات حضــرت حـق قــرار گیـریم و در زیر سایه پر مهــر امـام الرئــوف حضرت علی ابن موسی الرضا علیــه السـلام  در پناه اهل البیــت علیهم السلام متنعــم گــردیم.

                                                                                                                ان شــاء الله

وبــگاه جـــوان انقـــــلابی

W E B : javanenghelabi.ir

E – mail : info@javanenghelabi.ir

S M S : 3000 28 28 38

۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۴ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تقدیم به یک دوست آسمانی...

بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیم به یک دوست آسمانی، شهید جمال دهشور، از شهدای غریب هویزه:

سلام بر شهید بزرگواری که حلقه ی اتصال من و آسمان ها شده است.سلام بر او که نذرم برایش زود هم جواب داد و مرا بیش از پیش دلبسته ی خود کرد.
سلام بر او که شاید هم اکنون همنشین دایی غریبم باشد. او که خونش بر روی خاک جبهه ی غرب ریخته شد و از دیدن نوزادش که تازه پا به این دنیای جنگ و بی عدالتی گذاشته بود، محروم ماند.اگر دایی ام را دیدید، بلند بالا سلامم را خدمتشان برسانید. دلتنگشان هستم غریب.مراتب عذرخواهیم را نیز به اطلاعشان برسانید که نتوانستم حتی برای عزیزانم کاری کنم کارستان، باشد که آرمان هایش را نصب العین خود کنند نه سنگفرش خیابان هایشان.
آقا جمال عزیز، دلم امروز خیلی گرفته است.زندگی هر دو رویش را باهم نشانم داده، یک روز غرق در شادی ام می کند و یک روز ، بغض اضطراب را بر کنج گلویم می نشاند.
میدانم خدا غم دنیایی ام را نمی خواهد که فرشتگانش را از عرش خود به قلب کوچکم نازل میکند تا غم را از وجودم برهانند. میدانم خدا جز شادی ام را نمی خواهد اما زهر غم، هرگاه کام دل را زهرمار کند، دیگر جز گریه نمیتواند بر دردهایم تسکین شود.
به خدای مهربان و صبورم بگویید هنوز به فرشتگانش محتاجم تا غم را برای همیشه از جانم بزدایند و بذر شادی را برای همیشه در دل بکارند.
دعایم کنید.

۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیابان امام رضا(ع)...

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید واقعی نباشد، اما آنقدر حقیقت است که مشابهش را در واقعیت های زندگی مان، کم ندیده ایم:

برداشت اول:

نادر مشتش را محکم روی میز کوبید و بار دیگر فریاد کشید:

- گفتم چشم ازش برندارین. حالا تو این شلوغی از کجا پیداش کنیم؟ نوشین، چی شد پس؟  کیفشو پیدا کردی یا نه؟

نوشین سراسیمه از اتاق بیرون آمد:

-داداشم، حالا حرص می خوری دردی دوا میشه؟ ما اومدیم پابوس امام رضا؛ خودش مراقب مادر هست.

نادر دوباره برآشفت اما نیما مداخله کرد تا فضا را کمی آرام تر کند.

-آبجی این حرف ها رو ولش کن؛ کیفش چی شد؟

-همینجاس. البته کیف پولشو با خودش برده. به من گفته بود نذری کرده حتماً رفته ادا کنه نذرشو قربونش برم. غصه نخور داداش نادر.

سعی می کرد نگرانیش را از برادر مخفی کند؛ برای همین به او نگفت که مادر یادش رفته نام و نشانی زائرسرا را باخود ببرد.

-د آخه، خواهر ساده ی ما رو باش! مامان اگه هوش و حواس درست حسابی داشت، ما غصه نداشتیم که نوکرشم هستیم. آخه از تهرون که می اومدیم دیدین باهاش شرط کردیم تنها بیرون نره. اگه گم بشه...

نوشین لیوان آبی دست نادر داد. و خواست چیزی بگوید که به اشاره ی او ساکت شد. نادر لیوان را با بی میلی گرفت و روی میز گذاشت و ادامه داد:

- اقلاً نذاشت یه بار با هم بریم مسیرو  یاد بگیره. نمیدونم این چه نذری بود، که بایستی هنوز از راه نرسیده، اداش میکرد.

نیما سری تکان داد و با لحنی آرام گفت:

-مامانه دیگه. میشناسیش که...

نادر آرام نمی گرفت. نوشین را صدا زد تا خریدهای او را داخل یخچال بگذارد و خودش باعجله شروع به پوشیدن کفش هایش کرد تا به جستجوی مادر برود. در همین لحظه زنگ اتاق به صدا درآمد. خودش در را باز کرد و با دیدن چهره ی مادر، نفسی به آسودگی کشید.

-آخه مادر من...

... ... ...

برداشت دوم:

حرم بسیار شلوغ بود. اکرم، چادرش را محکم گرفته بود و آرام آرام جلو می رفت . اسکناس ها را محکم در دست می فشرد و یا رضا کنان، آهسته اشک می ریخت.

سختی سال های پیش را به خاطر می آورد، که به خاطر ضعف بینایی بعد از آن تصادف وحشتناک، حس می کرد سربار فرزندان خود شده است. پارسال، درست روز تولد امام رضا، نذر کرده بود اگر سوی چشمانش برگردد، با فرزندانش به پابوس امام بیاید و پولی را نذر حرم کرده بود. و چندماه بعد که پزشک معالجش نیز از روند بهبوی چشمان مادر، متعجب مانده بود، مصمم شد تا نذر خود را ادا کند.

گرفتن اجازه ی نیما از مدرسه کارسختی نبود. نوشین هم که واحدهای سنگینی را در آن ترم برنداشته بود. تنها مساله کار نادر بود که آن هم براحتی حل شد. نادر علاوه بر مرخصی، توانست از طریق اداره با مسئولین زائرخانه ای در مشهد هماهنگ کند و مشکل اسکانشان هم بهمین سادگی حل شد.

اکرم، با آنکه در طول زندگی بیش از اینها از امام رضا(ع) کرامت دیده بود، اما فکر کردن به همین چند لطف ایشان نیز کافی بود تا برای انجام نذر خود، لحظه ای درنگ نکند.

حتی از فشار دیگران که ممکن بود عینک او را بشکنند واهمه ای نداشت. خود را بار دیگر به امام رضا سپرد و جلو رفت. هنوزدستش به ضریح نرسیده بود. دختران جوانی که به ضریح چسبیده بودند تبرکی ها را از دست زائران می گرفتند و آنها را به ضریح می مالیده و به صاحبش باز پس می دادند. یکی از همان ها پول اکرم را از دستش گرفت و به ضریح انداخت.گویی بار سنگینی از دوش او برداشته شد. در حق دختر دعا کرد و بسختی از میان جمعیت به عقب باز گشت.

به صحن آمد و به دنبال خروجی به خیابان امام رضا گشت اما خروجی را نیافت! چقدر صحن ها شبیه به هم به نظر می آمدند. اندکی نگران شد اما این نگرانی چندان دوام نیافت. با خود زمزمه کرد:

-خودش تا اینجا منو آورده خودشم منو تا زائرسرا میبره.

نفس عمیقی کشید و سعی کرد تمرکز کند تا نامی آشنا به یادش بیاید. تنها چیزی که به خاطرش آمد نام زائر سرا بود که نوشین چندین بار برایش تکرار کرده و حتی روی یک تکه کاغذ نوشته بود. سریع داخل کیف پولش را گشت اما کاغذ را پیدا نکرد. باز نگذاشت نگرانی به وجودش راه پیدا کند، به سمت خادم رفت. تا شروع به توضیح دادن کرد دختر جوانی که از کنار آن دو رد می شد گفت:

-زائر سرای ...؟ وسطای همون کوچه ایه که ما هستیم. چندبار اسمشو سر درش دیدم. مادر جان، اگه می خوای می رسونمت.

...

۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عبرت های پاییزی

بسم الله الرحمن الرحیم


این رسم روزگاران است که وقتی دیگر سبز نبودی بروی زیرا بنیادت سست و در مقابل اولین باد خزان، مقاومت نخواهی کرد.

سبز پسته ای، سبز سیر، زرد و سفید همه رنگهای خدایند. الهی که سبز که می آیی، همچو مشکی پوشانِ عزادارت مشکی نروی.

پاییز آغاز کاشتن، آغاز دانش، آغاز رفتن. و بهار آغاز رویش. و بی کاشت، چیزی نخواهد رویید. هر فصلی را حکمتی است. تا هستی حکیم باش و مثل حکیم ببین و با جهانی که اندکی بازی در آن نیست، سفیه ننگر!

انسان رهگذر، می شنود صدای رفتن را زیر پایش وقتی بر برگهای محتضر پا می گذارد ولی انگار خوشش می آید. چرا در تشییع مرده ای می خندی؟

مرگ خوب، خوبیش این است که یکباره نمی آید. گامهایش را می توانی از دور بشنوی. فرصت خواهی داشت بار و بنه را ببندی. خداحافظی هایت را بکنی. به بعضی بگویی حلالت کنن. دعایت کنن. بیادت باشن. فصلی برای آمدن و فصلی برای ماندن و فصلی برای رفتن و فصلی در انتظار باز آمدن. این است راز چهار سجده و چهار فصل زندگی.

از فصل زرد زندگی  به آرامی عبور کنی همه جا سفید می شود و چه زیباست که لباس سفید، هم لباس تهنیت است و هم تعزیت.
و شما ای برگهای مهربان که نور خورشید را به من می رسانید! خسته نباشید! خیلی ممنونم از شما! دیگر وقت رفتن است! کسان دیگر خواهند آمد. درختها محکوم به ماندنند ولی شما می توانید بروید. شما روح جهانید. می آیید و می روید ولی ما درختان، خواهیم ماند تا شما را ببینیم و محک زنیم. خب دیگر خوش آمدید. خداحافظ

منبع: وبلاگ یه چیزایی به قلم استاد عزیز (روحبخش)
۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قضاوت با شماست...

بسم الله الرحمن الرحیم

منتقدین هشت سال دفاع مقدس،

بیایید رخدادهای تاریخی را

با نگاهی منصفانه ورق بزنیم:


والسلام

۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۷:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰