شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوسه روزی در جوار کریمه ی اهل بیت

بسم الله الله الرحمن الرحیم

نائب الزیاره ی دوستان در حرم حضرت معصومه(س) هستیم.

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام  
به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو
بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار
هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

ز صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح
بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو
زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد
به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام


برای امتحانات پایان ترم، بسیار دعایم کنید. خواندم اما اندک و نگرانم بسیار!


۳۱ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۵۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرتویی از خورشید...

بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیم به مولایم امام خامنه ای:

تو شدی عاشق عشق، تو شدی صابر صبر.

بر دل خشک زمین، بارشی از دل ابر.

دل لب تشنه از آن می لرزد ، پای این عشوه گری های سراب،

که شده غافل از آن، که توئی ساقی عشق؛ می دهی باده ی ناب.

می کنی تشنه لبان را سیراب.

رخ خورشید، پس ابر، نهان.

و توئی سرورمان؛

که تو یک پرتوی آن خورشیدی.

و به حق تابیدی.

تا که از ره، نرسیده است سحر،

تا که ظلم شب غفلت، نرسیده است بسر،

توئی آن قاسم کفر، ز تبار حیدر.

راه و بیراهه عیان خواهد شد، گر تو باشی رهبر.

در شب تیره و تار،

که همه ترسانند؛ نیست آرام و قرار،

و همه می شنوند، زوزه ی آن سگ هار،

گر نباشد حتی، یک نفر هم هشیار،

تو شوی آن مهتاب؛

که شود عالم تاب.

تا پریشان کند او، بر همه شیطان ها، خواب.

می چشانی تو به ما، لذت بیداری ناب؛

تا که سرمست از این تابش نور،

بنشینیم همه، چشم در راه ظهور.

بی نام-زمستان90


 ((اللّهم عجّل لولیّک الفرج))

۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آدینه ی انتظار

جمعه ای دیگر، آمد؛

اما،

دلبر، این بار نیز، ز کرم به دل، برنیامد.

آخر این جان، که آیینه ی جمال جانان، نیست؛

تا یار، در آدینه ی انتظار،

از در دلبری درآید.

و تن دلدادگان را خاک دیار خود گرداند.

در این غربت تنهایی،

دیگر نباید خواند:

"دل، خلوت خاص دلبر آمد..."

۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۳۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق الهی: علی و فاطمه

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ دو ستاره ی بختی این چنین باهم جفت نشده است که علی و فاطمه باهم کفو شدند! هیچ کس، هیچ جا، هیچ وقت! و آینده نیز این چنین خواهد بود! و در بهشت هم!

هیچ عشقی این چنین به آن سوی آسمان و آن سوی عرش و کرسی اینقدر قد نکشیده است!

بین علی و فاطمه شور و شعور، آنقدر احساس آفرید که بیش از نیمی از همه احساس در هستی را بخود اختصاص داد.

و علی که دو بازویش و قلب پر از شجاعتش را هیچ شیر بیشه ای نداشت، صبوری کرد وقتی همسرش را جلوی صورتش کوبیدند! و این نه از قلم عاجز من که از قلم علی نیز در وصف بردباری اش عاجز است!

خدایا چرا اینقدر من را گستاخ آفریدی که تصور کنم می توانم در این وادیِ بکر، قلم زنی کنم؟!

آمده بودند تا امامِ فاطمه را ببرند تا مجبورش کنند با شیطان پیمان ببندد و این هزار بار بدتر از همه مصیبتهای سیاهی بود که بر برگزیدگان، باریده بود!

فاطمه، که درب را باز نکرد، درب را که آتش زدند، شکم برآمده از محسنش را که آن چنان کوفتند، ناله که از نای نازکش، برآمد، تازه دید علی را ریسمان بر گردن می برند! خودش را از بین در و دیوار جلو کشید و جلوتر آمد، حالا علی را باید از کنارش عبور می دادند! فاطمه یک دست بر شکم و یک دست بر ریسمان و اشکی که سنگ را خاک می کرد گفت که دست از علی بر نمی دارم! ...

و او با آن دستی که از علی بر نداشت، دیگر نتوانست سوی آسمان بلندش کند. و علی از عمق فاجعه وقتی با خبر شد که همسرش را می شست و البته او ندید! فقط دست می کشید! که بیکباره که بازویش را کشید، آنچنان دلش سوخت که دست بر دیوار گذاشت و سر بر دست و ... شانه هایی که به سختی تکان می خورد از گریه ی این مرد!

فاطمه مُهر عشق بر بازو داشت!

مثالِ گریه علی، فقط زینب بود آن وقت که فرشتگان او را از مقتل دور می نمودند! از آنجا که بر گردن حسین، مهر عشق می زدند!

چه زجری می کشم با این واژه ها!

نقل از http://sar252.mihanblog.com
۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آه از این انسان

بسم الله الرحمن الرحیم


اندکی پیش فراخوانی بود؛
     که اهالی همگی بشتابید،
                     شهرما خانه ی ما گشت فراموش؛
                     دگر باید گفت:
                        شهر ما خانه ی موش...

 

خنده ای کردم و گشتم نگران:
   که چرا چهره ی این شهر، چنین آلوده است؟

 
قلبم اما لرزید...
اندکی می ترسید...


زیر لب زمزمه ای کرد ، سکوتش بشکست...

دلم از خود پرسید:
   "تومگر خود پاکی؟
   که در اندیشه ی آلودگی این خاکی؟"

 راست می گوید دل...

ما که از موش فراری هستیم،
   مگر از او متفاوت هستیم؟

ما چه داریم که می پنداریم
    برتریم از حیوان؟

 نام ما چیست عزیزان؟ انسان؟
     ما خود انسانیم؟
              او که باشد پر از عقل، پر از احساس و شعور،
              قلبش آیینه ی نور؟

بله...
    ما انسانیم...
       اندکی باهوشیم...
       برتر از این موشیم!

این همه هوش و ذکاوت داریم،
      لیک ناهشیاریم...

غرق خوابیم و می پنداریم،
       که همه بیداریم!

 
ما همان انسانیم...
       که پر از نسیانیم.

 دلمان غرقه ی دنیای مَجازی شده است.
سرمان گرم به بازی شده است.
              
یادمان هست که عاشق باشیم.
                یادمان رفت که معشوق که بود!
                     جاعل ظلمت و نور، خالق بود و نبود،
                      مگر او غایب بود؟!
                          که شدیم عاشق خلق و ننمودیم عبور؛
                              نشدیم عاشق حق.

                                     ما نبستیم هنوز...
                                      کوله بار سفر آخرمان...
                                       سفری پرخطر از قعر زمین تا بلندای حضور.
                                                                  عیب ما در اینجاست...
                                                                          ما نکردیم عبور...
        

 ظلمت عشق مجازی دلمان را بلعید؛
        روزنی بود در آن،
                    روزن نور، چراغ امید...
        لیک ما غافل از آن،
             همچنان سرگردان...

                    در هجوم ظلمت گمراهی...
                     گویی هم پیمان شب،
                     یک صدا تسلیم این دیو سیاهی...
                                      پیش می رانیم اما،
                                        با چراغی خاموش...
                                         انتهای راهمان هم نیست چیزی جز تباهی...

 وقت آن است که منصف باشیم...
   نام ما چیست عزیزان؟ انسان؟
   آه از این انسان...


بی نام-پاییز 90

۲۴ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مصر به کجا می رود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

نقل از پایگاه خبری تحلیلی انتخابhttp://www.entekhab.ir

ارتش مصر با تلاش برای حذف اخوان المسلمین به عنوان یک نیروی سیاسی دقیقا همان راهی را در پیش گرفته است که محمد مرسی تا قبل از برکناری از ریاست جمهوری برای حذف مخالفان در پیش گرفته بود.


به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ بی بی سی به نقل از سردبیر خود اعلام کرد: هر دو طرف در کشمکش داخلی مصر که هر روز بر شدت آن افزوده می شود معتقدند؛ آینده کشور در خطر است. هر دو طرف هم واقعا درست فکر می کنند. البته در اینجا دو استنباط کاملا متفاوت درباره اینکه مصر به کجا باید برود وجود دارد. تحولات کنونی مصر مسیر حرکت این کشور را برای نسل آینده مشخص خواهد کرد.

خشونت های خیابانی کنونی در مصر نتیجه همان سیاستی است که به اصطلاح «همه چیز به برنده می رسد» معروف است و در بیش از یک سال گذشته در این کشور به اجرا گذاشته شده است.

به عبارت دیگر ، این تصور و عقیده که یا پیروزی کامل به دست می آوریم یا شکست کامل و اینکه هیچ راه میانه ای برای مصالحه وجود ندارد اوضاع مصر را به اینجا کشانده است. محمد مرسی رئیس جمهور برکنار شده وابسته به اخوان المسلمین قبل از اینکه ارتش وی را برکنار کند می گفت وی رئیس جمهور همه مصری هاست. اما او در عمل فقط رئیس جمهور طرفداران خودش بود. ارتش مصر به فرماندهی ژنرال عبدالفتاح السیسی که البته بسیاری از سیاستمداران دیگر در مصر نیز از او حمایت می کنند دقیقا همین راه را در پیش گرفته اند.

 ژنرال سیسی از تلاش برای احیای دموکراسی سخن گفته است اما خشونتی که با آن به اخوان المسلمین حمله شد حاکی است تنها چیزی که او واقعا به دنبالش است حذف اخوان المسلمین به عنوان یک نیروی سیاسی است. این را نیز نباید فراموش کرد که اخوان المسلمین چنان نیروی سیاسی قدرتمندی در مصر بود که یک سال قبل توانست در انتخابات پیروز شود.

آنچه اکنون در مصر روی می دهد مشکلات این کشور را حل نخواهد کرد. این تحولات باعث عمیق تر شدن مشکلات خواهد شد و اوضاع را بدتر خواهد کرد.

دولت موقت مصر: نیروهای امنیتی با خویشتنداری با معترضان برخورد کردند!

دولت موقت مصر ادعا کرد نیروهای امنیتی این کشور در پاکسازی محل تحصن هواداران محمد مرسی با خویشتنداری عمل کردند.

دولت موقت مصر در بیانیه ای که چهارشنبه شب از تلویزیون دولتی این کشور قرائت شد اعلام کرد نیروهای مصری با خویشتنداری و به صورت ماهرانه با هواداران مرسی برخورد کردند که این مسئله با توجه به پایین بودن شمار مجروحان کاملا مشخص است.

در همین حال روزنامه نیویورک تایمز اعلام کرد معترضان و هواداران رئیس جمهور برکنار شده مصر در جریان عملیات سرکوبگرانه نیروهای امنیتی دو کمپ محل تحصن خود را ترک و گروهی از آنها مقابل مسجد قاهره و گروهی دیگر در شهرهای اطراف تحصن کردند.

معترضان با برپایی این تحصن مقررات منع آمد و شد را که از ساعت هفت شب تا شش بامداد به وقت محلی به اجرا گذاشته شده است زیرپا گذاشتند.

محمد ابراهیم که یکی از معدود وزیرانی است که پس از برکناری مرسی در سمت خود در کابینه مصر باقی مانده است چهارشنبه شب در نطقی تلویزیونی اعلام کرد نیروهای امنیتی بالاترین میزان خویشتنداری را در برخورد با معترضان بکار بستند.

نخست وزیر موقت مصر نیز در حمایت از اظهارات محمد ابراهیم اعلام کرد نیروهای امنیتی این کشور پس از شش هفته تحصن غیرقانونی هواداران مرسی نهایت خویشتنداری را در پاکسازی محل تحصن آنها بکار گرفتند.

وی به ادعاها درباره اقدام معترضان در ذخیره سازی سلاح و مهمات برای توجیه برخورد خشونت آمیز نیروهای دولتی اشاره و هدف از این اقدامات را حفظ حقوق دیگر شهروندان اعلام کرد.

به گزارش یونایتدپرس از قاهره ، بنا بر اعلام وزارت کشور مصر در خونبارترین روز مصر از زمان قیام سال 2011 که به سرنگونی حسنی مبارک رئیس جمهور این کشور منجر شد دست کم 278 نفر کشته و بیش از دو هزار نفر زخمی شدند.

وزیر کشور مصر اعلام کرد 235 نفر از کشته شدگان غیرنظامی و 43 تن آنها افسر پلیس بودند.

اخوان المسلمین که از معترضان حمایت می کند از کشته شدن بیش از دو هزار نفر در این خشونت ها خبر داده است.

 آمار قربانیان درگیری های مصر به 421 نفر رسید

به گزارش شبکه خبری پرس تی وی ، وزارت بهداشت مصر روز پنجشنبه اعلام کرد آمار کشته شدگان درگیری های این کشور به 421 نفر افزایش یافته است.
۲۴ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

او نهراسید

بسم الله الرحمن الرحیم

به گزارش نکات پرس پویادبیری مهر  در  وبلاگ اندیشه پویا نوشت: حوالی 9 صبح روز یکشنبه 12 خرداد با ماشین به رییس جمهور رسیدیم.دکتر کت و شلواری طوسی پوشیده بود و پیرهنی سفید.سرحال و با روحیه بود.کمی شوخی کرد و از کاندیداها و جوک هایی که برای آنها ساختند گفتیم.تاکید داشت نباید آدم ها را تخریب کرد.
اسکورت راه افتاد و 40 دقیقه بعد به هلی کوپتر رسیدیم.کاپیتان ریاحی را دیدم که می خندید و جلوی در ایستاده بود.برای رییس جمهور احترام نظامی گذاشت.دکتر هم دستی روی شانه او به نشانه آزاد باش زد.بچه های حفاظت گفتند فقط 9 نفر می توانند داخل هلی کوپتر باشند و باقی باید با خودرو خودشان را به مراسم افتتاحیه برسانند.
قرار بود بزرگترین تونل جاده ای کشور افتتاح شود.محل افتتاحیه هم بومهن بود.تونلی که ساخت آن چندین سال طول کشیده بود. سوار بر هلی کوپتر شدیم.هلی کوپتری که تقریبا تر و تمیز تر از دیگر هلی کوپتر هایی بود که دکتر را به سفرها و افتتاحیه ها می برد.
18 نفر می توانستند سوار بر هلی کوپتر شوند و حدود12 نفر سوار شدند.آن سه نفر هم بچه های حفاظت بودند.دکتر احمدی نژاد،دکتر تمدن،استاندار تهران،موسوی ،رییس دفتر،علی اکبر طاهایی استاندار مازندران،نیکزاد وزیر راه و شهر سازی،احمدی صادقی معاون آقای نیکزاد،مدیر پروژه تونل بومهن.


هلی کوپتر مثل هلی کوپتر های دیگر وقت بلند شدن تلق و تولوق نداشت.خیلی شیک بلند شد و خاک روی ماشین های اطراف نشاند.به سرعت اوج گرفت.نیکزاد داشت با موبایلش بلند بلند و با لهجه غلیظ آذری صحبت می کرد و استاندار تهران در کنار دکتر احمدی نژاد نشسته بود و داشت با او صحبت می کرد.از اوضاع و احوال پروژه های استان می گفت.دکتر از پنجره کوچک هلی کوپتر بیرون را نگاه می کرد و فقط سرش را تکان می داد.
چند دقیقه ای گذشت که سر تیم حفاظت آمد و به دکتر اعلام کرد که خلبان آماده فرود است.دکتر بلند شد تکانی به خود داد و آبی خورد.ناگهان با ضرب به زمین خورد.همه زمین خوردیم.موبایل ها از دست همه افتاد.شیشه آب معدنی پاشید روی زمین. صدای یا حسین یاحسین توی کابین پیچید.
لحظه ای بیرون را نگاه کردم فقط گرد و خاک بود.در اثر برخورد پره عقب و کناری هلی کوپتر با کابل فشار قوی،هلی کوپتر به صورت یک وری در حال سقوط بود.
دکتر رو نگاه کردم دیدم روی صندلی نشسته است و مسلط بر خود است.استرس و ترس از مرگ در چهره همه افراد جز رییس جمهور موج می زد.نیکزاد و تمدن در حال خواندن تشهد بودند.آقای صادقی و یکی از بچه های حفاظت دستشان روی سرشان بود.اما دکتر آرام آرام بود.تسبیحش شاه مقصودش را در آورده بود و شاید توی دلش داشت ذکر می گفت.
 هیچ نشانه ای از ترس در احمدی نژاد نبود.دستی دستی داشتیم میمردیم.با خودم گفتم ای کاش با هلی کوپتر سفر نمی کردیم.این دیگر چه بلایی بود سرمان آمده... در همین احوال بودم و منتظر منفجر شدن هلی کوپتر در اثر برخورد با زمین که صدای محکمی آمد،انگار که با پتک به اتاقک هلی کوپتر زده باشند و بعد از آن شنیدم دکتر می گوید:«خجالت بکشید.پاشید بریم بیرون!» .یک لحظه سرم را برگرداندم دیدم همه سرشان لای زانویشان است و دکتر فقط می خندد.
احمدی نژاد را شجاع می دانستم اما نه اینقدر.احمدی نژاد ایمان قوی ای دارد.او از مرگ نهراسید.

۲۲ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو آبروی کسی را نمی بری آقا...

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا
چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا
همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت
که از تمام غزلهام بهتری آقا
ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند
بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا ؟!
در اوج بی کسی ام در خیال من هستی
تویی که یارترین یار و یاوری آقا
 
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوبیتی در وصف امام زمان(عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

عمری ز غم تو مردم و زنده شدم

در هر چه که بی تو بود بازنده شدم

زان روز که مهر تو به جانم زده شد

با عشق تو من "دولت پاینده" شدم


دوران ریاست جمهوری آن مرد اسطوره ای با دانه دانه سختی هایش، برایم آنقدر شیرین بود که نفهمیدم چگونه گذشت! اکنون فقط می توانم بگویم: خدانگهدارت باشد مرد بزرگ. و در انجام مسئولیت های خطیر جدیدت موفقت بدارد. ما را نیز از دعای خیر خود، بی نصیب مگذار.

۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آقای احمدی نژاد به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام در آمدند



بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد دامت تأییداته
با توجه به تلاش با ارزش هشت ساله جنابعالی در مسئولیت خطیر ریاست جمهوری اسلامی ایران و تجارب فراوانی که در این مورد اندوخته اید، شما را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می نمایم.
توفیقات جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.
سیّدعلی خامنه ای
13 مرداد ماه 1392

۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دولت نهم و دهم در آینه ی کلام امام خامنه ای

بسماللهالرّحمنالرّحیم


خیلى جلسهى خوبى بود این جلسهى امروز؛ دوستان و مسئولان محترم، بخشى از تلاشهاى خودشان را با زبان آمار و ارقام و شیوههاى کارى بیان کردند. خب، این جلسهى ماه رمضان که ما هر سال با مسئولان دولتى و اعضاى هیئت وزیران و رئیس جمهور محترم و معاونینشان داریم، معمول ما در این جلسه، گزارش گرفتن نیست؛ یک نصیحتى، جملهاى از نهجالبلاغه را ما معمولاً در این جلسه براى دوستان ذکر میکردیم و متبرک میشدیم به کلام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام).
 امسال و امروز من اصرار داشتم - خودم  به آقاى رئیس جمهور پیشنهاد کردم - که دوستان صحبت کنند و گزارش دهند؛ چون روزهاى آخر این دولت و ایام مناسبى است براى اینکه از مجموعهى کارهائى که در این دولت شده - البته بهعنوان یک نمائى، یک نمونهاى - گزارشى ارائه شود. و ما دوست داریم که این اظهاراتى که امروز اینجا شد، به سمع مردم عزیزمان هم برسد؛ هم خواص و  کسانى که اهل فنّند و آشنا هستند، مطلع شوند - چون بسیارى از این مطالبى که گفته میشود، دوستان اینها را نمیدانند؛ مىبینیم گاهى اوقات اطلاعات کافى و وافى ندارند - هم عموم مردم مطلع شوند و بدانند؛ اگرچه برخى از کارها جلوى چشم است. البته مخالفین و کسانى که بىاطلاعند - بعضى از دستگاههاى رسانهاىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چیزهائى را که جلوى چشم هم هست، انکار میکنند. یعنى کارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مىبینند، منعکس شده، این را دوست دارند انکار کنند. کارى به این نداریم که حالا بعضىها ممکن است نگاه خوشبینانهاى یا دوستانهاى یا منصفانهاى نداشته باشند؛ بالاخره در فضاى عمومى کشور باید اینها گفته شود و ثبت شود؛ اینها بسیار مهم است.
 آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجهى اول خداقوّتى است؛ انشاءالله که خسته نباشید. هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانهروزى را شماها نشان دادید؛ یعنى دیده شد، احساس شد، همه فهمیدند که رئیس جمهور محترم و همکارانشان در دولت حجم کارشان بسیار بالا و پرشتاب نسبت به همهى دورههاى دیگر بود و هست؛ این نقطهى برجستهاى است که نباید این را نادیده گرفت. همهى کسانى که میخواهند دربارهى دولتها، دربارهى کابینهها، دربارهى رؤساى جمهور قضاوت کنند - چه پیش خودشان، چه در منظر عموم - و نظرى بدهند، خوب است به این نکته هم توجه کنند: حجم کار بالا و تلاش خستگىناپذیر و اعراض از آسایشها و آسودگىها و امتیازاتى که معمولاً مسئولان کشورها در دنیا دارند؛ استراحت میکنند، تفریح میروند، امتیاز میگیرند؛ اینها را نخواستن، ندیدن، طلب نکردن، امتیاز بزرگى است که این دولت بحمدالله از این امتیاز برخوردار بود.
 یک نکتهى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند. یکى از کارهاى مهمى که جبههى ضدانقلاب - چه انقلاب ما، و چه انقلابهاى دیگر - در طول تاریخ و در عرض دنیا داشتند و میکردند، این بوده است که سعى کنند ارزش های انقلاب را کمرنگ کنند. به اینجا هم محدود نمیشود؛ اول ارزشها را کمرنگ میکنند، بتدریج آنها را محو میکنند؛ اگر میدان پیدا کنند، آنها را تبدیل به ضدارزش میکنند؛ این کارى است که در دنیا معمول است؛ این را ما در تاریخ انقلابهاى دنیا مشاهده میکنیم؛ و در انقلابهائى هم که زمان خود ما - در طول این عمر طولانىاى که ما کردیم - دیدیم و خبر شدیم، این را مشاهده کردیم. جبههى مقابل انقلاب و ضدانقلاب، شعارهاى انقلاب را هرگز فراموش نخواهد کرد؛ یعنى میداند که در این رویاروئى، در این هماوردى، آن چیزى که توانست جبههى انقلاب را پیروز کند و جبههى ضدانقلاب را به هزیمت وادار کند، در درجهى اول این شعارها بود؛ که هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، کمک آن به پیشرفت انقلاب بیشتر شد. سعى میکنند این شعارها را بتدریج محو کنند، کمرنگ کنند.
 در مورد کشور و انقلاب ما هم این کار را دشمن شروع کرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شکر میکنیم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را کمرنگ و سپس محو کند. به نظر من یک بخش عمدهاى از این هم مربوط میشود به هوشیارى امام بزرگوارمان. آنچه که امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفتههاى خود، از نوشتههاى خود در میان ما باقى گذاشت، بیّنات است، محکمات است؛ متشابهات نیست که کسى آنها را نفهمد. آخرین سخن امام هم وصیتنامه ی امام(ره) است. من همیشه به مسئولین و کسانى که در دولتهاى گوناگون یک کار مهمى دستشان بوده است، توصیه میکردم که به وصیتنامهى امام مراجعه کنند. وصیتنامهى امام، لبّ ارزشهاى مورد نظر امام است؛ اینها را امام باقى گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست که این ارزشها قابل تحریف نیست، قابل تغییر نیست. بله، ندیده گرفتن اینها امرى است که میسر است براى کسانى که بخواهند ندیده بگیرند.
 این دولت این شعارها را مطرح کرد، برجسته کرد، سر دست گرفت، به آنها افتخار کرد؛ در مجامع جهانى، احساس شرم از انگیزههاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شیوههاى انقلابى نکرد؛ این خیلى کار بزرگى بود.
 آنچه که براى خدا کردید، خداى متعال آنها را در نامهى عمل شما ثبت کرده و کرامالکاتبین آنها را نگه داشتهاند و بلاشک به درد شما خواهد خورد. آنچه را که شما عمل کردید، چه حالا بنده و امثال بنده ببینیم، بدانیم و تشکر کنیم، چه نبینیم، ندانیم و تشکر نکنیم، "انّ الله شاکر علیم"؛(۱) خدا، هم میداند - علیم است - هم سپاسگزار است. امیدواریم انشاءالله خداى متعال به شماها توفیق دهد.
 کارى که باید بر آن همت بگمارید، این است که رشتهى خدمت را رها نکنید. همهى تلاشها منحصر نیست در فلان وزارتخانه یا فلان مسئولیت در دولت؛ نه، صحنهى کشور صحنهى تلاش است، صحنهى کار است، صحنهى فعالیت است؛ و این کار، دو جور میتواند انجام بگیرد: متوجه اهداف انقلابى، و غیرمتوجه به اهداف انقلابى. شما چه در دولت آینده و در دولتهاى آینده حضور داشته باشید، چه نداشته باشید، کارى که انجام میدهید و مسئولیتى که برعهده میگیرید - که طبعاً امثال شماها، مدیران شایسته و کارآمد، در هر بخشى از بخشها خالى از مسئولیت نمیمانند - سعى کنید آن را با توجه به اهداف انقلاب و با رویکرد هدفهاى انقلاب انشاءالله انجام دهید. خداى متعال شماها را مأجور خواهد داشت، ما هم در حد خودمان و به قدر خودمان تشکر میکنیم.
 من طبق معمول همیشهمان - دیگر حالا مجال هم نیست، وقت هم نیست - یک جمله از نهجالبلاغه براى شما بخوانم:«و اعلم انّ امامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة».(۲) این جزو وصایاى امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانهترین حرفى است که هر کسى میزند؛ چون وقتى است که دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادى قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمىترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتى که مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندى مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - که بلاشک احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرمودهاند که این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیکن مخاطب اصلى، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب کلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر کلمهاش، هر جملهاش حکمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفاى کلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یک چیزى را استفاده میکنیم. کسانى را ما دیدیم که هرچه حکمتشان برتر، اندیشهشان والاتر و عمق فکرىشان بیشتر بود، بیشتر توانستند نکاتى را از این کلمات دریابند. نهجالبلاغه یک چنین چیزى است. حالا این در نهجالبلاغه، وصیت امیرالمؤمنین است.
 میفرماید: بدان که پیش روى تو راهى وجود دارد که مسافت خیلى طولانى و مشقت شدیدى در آن هست. این راهى که پیش روى شما است - راه رسیدن به جزاى عمل و رسیدن به قیامت - راه طولانىاى است. «و انّه لا غنى لک فیه عن حسن الارتیاد»؛(۳) در یک چنین راهى، تو باید با منتهاى طلب حرکت کنى - «ارتیاد» یعنى خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نیت - چارهاى ندارى جز اینکه کار را جدى دنبال کنى. یعنى این راهى نیست که انسان بتواند آن را سرسرى بگیرد. بله، غفلت داریم، کار را سرسرى میگیریم؛ اما این سرسرى گرفتن کار، از روى غفلت است. بدانیم که حقیقت قضیه چیست، و کجا داریم میرویم، و سرنوشت ابدى ما در کجا تحقق پیدا میکند و عینى میشود؛ این را اگر توجه کنیم، جدى خواهیم گرفت. لذا شما در دعاى شریف کمیل - که باز از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است - ملاحظه میکنید: «و هب لى الجدّ فى خشیتک»؛(۴) دعا میکند، از خداى متعال میخواهد که خشیت ما در مقابل پروردگار، یک خشیت جدى باشد؛ از ظاهر قلب و همین احساسات زودگذر و ناشى از عوارض زندگى نباشد؛ به معناى واقعى کلمه، انسان در مقابل پروردگار احساس خشیت کند.
 «قدّر بلاغک من الزّاد مع خفّة الظّهر».(۵) حالا شما ناچارید از این راه سخت و طولانى که راه قیامت است، عبور کنید؛ شما به سمت قیامت از وسط دنیا دارید میگذرید، ناچارید از این گذرگاه ماده عبور کنید با همهى لوازم این ماده، با همهى خصوصیاتى که انسان در این محیط مادى و در فضاى مادى به طور طبیعى دارد؛ بنابراین کارى که باید بکنید براى اینکه آن نهایت براى شما آسان شود و مطلوب باشد، این است: «قدّر بلاغک من الزّاد»؛ آن مقدارى از توشه را که تو را به منزل برساند، تقدیر کن - یعنى اندازهگیرى کن - بدان چقدر کار لازم دارى براى اینکه بروى. این بخش اول است.

 بخش دوم: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را هم سبک کن. این دو تا هدایت و راهنمائى است که امیرالمؤمنین میکند. اولاً بدان چه لازم دارى براى عبور از این راه. در پاسخ اینکه ما چه لازم داریم، خودشان بیان کردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. یعنى آن اندازهى لازم، و به قول پزشکان، آن دوز لازم از ذخیرهاى که شما لازم دارید براى اینکه بتوانید این راه را طى کنید، همین واجبات است؛ این واجبات را که انجام دهید، آن مقدار لازم از ذخیره را دارید. هرچه بیشتر کردید و بر این واجبات افزودید، امکانات بیشترى خواهید داشت، استفادهى بیشتر و بهرهى بیشترى خواهید برد. لیکن مقدار فرائضى که بر ما واجب است، آن حداقل نیازى است که ما براى عبور در این راه داریم. محرّمات هم همین جور است. یعنى اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهیز از آسیبهائى است که در این راه ممکن است براى ما پیش بیاید. بنابراین اگر از محرّمات اجتناب کردیم و واجبات را انجام دادیم، این همان پرواز مورد نظر را براى من و شما ممکن و فراهم میکند؛ چیز بیشترى لازم نیست. بعضىها دنبال برخى از خصوصیاتند؛ کسى را پیدا کنند، از او ذکرى بگیرند، از او ریاضتى فرا بگیرند. اینها لازم نیست؛ ریاضت شرعى، مشخص است. اگر همین نمازها را بخوانیم، درست بخوانیم، بوقت بخوانیم، ارکانش را درست بهجا بیاوریم، با توجه بخوانیم، یا روزه را درست بگیریم - همین واجبات و فرائضى که در اختیار ما است - همینها انسان را پرواز میدهد.
 و من به شما عرض بکنم؛ ما اگر چنانچه همین مقدار را انجام دهیم، خود این زمینهاى خواهد شد براى جذب انوار الهى به میزان زیاد. یعنى این حداقلى که براى ما لازم است، هنرش فقط این نیست که ما را قادر خواهد کرد بر این که این راه را طى کنیم؛ بلکه هنر دیگرش این است که زمینهى ما را براى جذب بیشتر نور الهى و تفضل الهى فراهم خواهد کرد. وقتى انسان نماز فریضه را خوب بخواند، به طور طبیعى میل به نوافل پیدا خواهد کرد. وقتى انسان از دروغ، از غیبت، از قول به غیر علم، از تهمت، از افساد، از مال مردم خورى، از خیانت در امانت پرهیز کند، خود این، دل انسان را آمادهى تلقى هدایت الهى و معرفت الهى خواهد کرد؛ ما را پیش خواهد برد. این توصیهى اول.
 توصیهى دوم هم اینکه فرمودند: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را سبک کن. ماها که بارهاى سنگینى را بر دوش گرفتیم، امیدواریم انشاءالله خداى متعال توفیق دهد که بتوانیم این بارها را حمل کنیم. اگر شماها انشاءالله بتوانید این بارها را حمل کنید و بسلامت به منزل برسانید، اجر فراوانى هم خواهد داشت. یعنى این مسئولیتهاى سنگین همچنان که دغدغهى فراوانى براى خود انسان ایجاد میکند، اما از آن طرف هم اگر خوب انجام بگیرد، فضیلت بسیارى خواهد داشت.
 امیدواریم انشاءالله خداى متعال همهى شماها را موفق و مؤید بدارد و همیشه در خدمت اسلام و در خدمت انقلاب قرار داشته باشید.
    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 

1)بقره:158

2)نهجالبلاغه، نامهى31

3) همان

4) مفاتیح‌الجنان، دعاى کمیل

5) نهجالبلاغه، نامهى31

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۳ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لیله البرات

بسم الله الرحمن الرحیم


ز مردم دل بکن یاد خدا کن

خدا را وقت تنهایی صدا کن

در آن حالت که اشکت می چکد گرم

غنیمت دان و ما را هم دعا کن

خدایا

قدر ما را

به قدر مولا علی(ع) نزدیک فرما.

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰