بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیم به یک دوست آسمانی، شهید جمال دهشور، از شهدای غریب هویزه:

سلام بر شهید بزرگواری که حلقه ی اتصال من و آسمان ها شده است.سلام بر او که نذرم برایش زود هم جواب داد و مرا بیش از پیش دلبسته ی خود کرد.
سلام بر او که شاید هم اکنون همنشین دایی غریبم باشد. او که خونش بر روی خاک جبهه ی غرب ریخته شد و از دیدن نوزادش که تازه پا به این دنیای جنگ و بی عدالتی گذاشته بود، محروم ماند.اگر دایی ام را دیدید، بلند بالا سلامم را خدمتشان برسانید. دلتنگشان هستم غریب.مراتب عذرخواهیم را نیز به اطلاعشان برسانید که نتوانستم حتی برای عزیزانم کاری کنم کارستان، باشد که آرمان هایش را نصب العین خود کنند نه سنگفرش خیابان هایشان.
آقا جمال عزیز، دلم امروز خیلی گرفته است.زندگی هر دو رویش را باهم نشانم داده، یک روز غرق در شادی ام می کند و یک روز ، بغض اضطراب را بر کنج گلویم می نشاند.
میدانم خدا غم دنیایی ام را نمی خواهد که فرشتگانش را از عرش خود به قلب کوچکم نازل میکند تا غم را از وجودم برهانند. میدانم خدا جز شادی ام را نمی خواهد اما زهر غم، هرگاه کام دل را زهرمار کند، دیگر جز گریه نمیتواند بر دردهایم تسکین شود.
به خدای مهربان و صبورم بگویید هنوز به فرشتگانش محتاجم تا غم را برای همیشه از جانم بزدایند و بذر شادی را برای همیشه در دل بکارند.
دعایم کنید.