شهیــــــــــــــــــد

... هفتاد دو سر بریده؟ وا بیدادا! ...

به نانی گرفتند شمشیر ما را ...

بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت تلخ ترین روز سال، 30 دی، تعلیق غنی سازی 20%

خدایا اگر دستبند تجمل
نمی بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمیکرد پیدا
از ان گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل
به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و میبرد طوفان
تمام شکوه اساطیر ما را...

۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۲۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز ننگ...

بسم الله الرحمن الرحیم


۳۰ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

اشک هایم بند نمی آید...

آقا علیرضا جان، با شما همدردیم...

جناب روحانی، تعلیق 20%، گامی برای اعتماد سازی است یا پایمال کردن خون احمدی روشن ها؟ آزادسازی یک و چند تحریم غیر قانونی آنها، شد خونبهای این بزرگواران؟؟؟!!!

ملت، پس چرا هنوز داغدارند؟!؟


بسته شریعه اگر ابن زیاد زمان

گشته گلستان ما آتش نمرودیان

کشتن آلاله ها شیوه ی اهریمن است

این وطن اما پر از احمدی روشن است...

۳۰ دی ۹۲ ، ۱۷:۲۱ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میلاد نور مبارک...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به آمنه بنت وهب

خدا عطا کرده پسر

 

پسر چه گویم که به خلق

خدا عطا کرده پدر

 

ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر
خدا نمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا

 

ویژه نامه میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)

 

۲۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماه غربت نشین

بسم الله الرحمن الرحیم

دیروز از بال و پر پروانۀ تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
 

فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ

امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید :
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست ، بلکه ( حقیقت ) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
شهادت امام حسن عسکری(ع) ابا المهدی(عج) بر همه تسلیت باد...


ویژه نامه شهادت ماه غربت نشین سامرا...

۱۹ دی ۹۲ ، ۱۹:۲۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیمه ی امام رضا(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم



السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)


پیامبر(ص): «پاره ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد، هر مومنی او را زیارت کند خداوند عزوجل بهشت را بر او واجب می کند.» 


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است


با تسلیت شهادت امام رضا(ع)، التماس دعا از تمام گرامیان دارم.

۱۱ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طلوع خورشید، از دل خاک...

بسم الله الرحمن الرحیم

مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب . . .

وفات پیامبر اکرم(ص)، تسلیت باد.



مهرت به کائنات برابر نمی شود

داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود

شهادت کریم آل طاها تسلیت باد.


احادیثی گهربار از امام حسن مجتبی(ع)

۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین حسینی را تسلیت می گویم

بسم الله الرحمن الرحیم

اربعین آمد و خون شهدا می‎جوشد

اربعین آمد و خون شهدا می‎جوشد

اربعین آمد و شد داغ شهیدان تجدید

باز از خاک بلا اب بقا می‎جوشد

اربعین آمد و از داغ شهیدان خدا

خون به دل‎ها ز عزای شهدا می‎جوشد

اربعین شهدا تازه شود در هر سال

اشک سرخ است که از دیده ما می‎جوشد

یافت پیمان شهادت ز اسرارت اکمال

خون مظلومیشان در همه جا می‎جوشد

با دلی سوخته از داغ "موید" بسرود

خون آنان ز سرشک اسرا می‎جوشد


با تسلیت اربعین حسینی از همه بزرگواران التماس دعا دارم

۰۲ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۷ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آمده اینک به فتح نیل موسایی دگر...

مژده‏ ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
رایحه ‏ی یاد تو با دل ما آشناست
آمدی و باب هر حاجت دلها شدی
باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
یوسف زهرایی و گوشه ‏ی زندان و چاه
کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست
شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه
چونکه غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
محفل مولودی‏ ات، کرببلایی شده
گوشه‏ ی لبخند ما، همره اشک عزاست


هفتم ماه صفر، میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعفر(علیه السلام) مبارک باد..

۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۳ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در سوگ زین العابدین...

بسم الله الرحمن الرحیم


یک بقیع اندوه و ماتم، یک مدینه اشک و خون

سینه‎هامان یک به یک، آینه‎دار غربتت

پاک شد آینه از زنگ، اى تماشایى‎ترین!

شستشو دادیم دل را، با غبار غربتت


سالروز شهادت امام سجاد(ع)، پیشوای ساجدین، بر عموم شیعیان تسلیت باد.

۰۷ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهادت امام سجاد(ع)، تسلیت باد


بسم الله الرحمن الرحیم




یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یا زَیْنَ الْعابِدینَ
یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ
یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا

یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ

شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد...

۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۸ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق الهی: نشان برادر...

بسم الله الرحمن الرحیم


قاسم، شهد شهادت مکید و کندوی عشق را عسل بخشید.

قاسم الان 13 سال دارد. دو ساله بود که پدرش را مسموم کردند و حق قربی را به نیکویی!! پاس داشتند.
قبلترها که در خانه، سخن از عمو به میان می آمد و دشمن و پاس حق قربی، او می گفت:
«تا من شمشیر به دست داشته باشم عمویم کشته نخواهد شد!»
غیر بنی هاشم کسی نمانده بود و فرزندان عقیل و جعفر و پسران خورشید نیز همه رفته بودند. نوبت به گلهای حسنی رسیده بود. و قاسم مشتاق ترینشان بود که نزد عمو آمد.
حسین که می دانست قاسم از پی چه سویش آمده او را در آغوش گرفت و سخت فشرد و سخت تر گریست و قاسم نیز گریست هر که دید نیز گریست. عمو آنچنان بر گل زاده گریست که بی حال شد و زانو بر زمین زد. و در آخر هم اجازه میدان به قاسم نداد. می گفت:
«تو نشان برادر منی! تسلای دل منی!» قاسم بوسه بر دست و پای عمو می زد و اصرار و اصرار بر نوشیدن مرگ، جام عسل، که شیرین تر از عسل و این شد که حسین اجازه داد و قاسم با همان لباس عربی بی زره و کلاه و با یک جفت نعلین که بند یکی از آندو پاره شده بود. و با شمشیری که بدستش بزرگ می نمود، روانه شد چون آب در کویر و چون باد در نی زارهای خشک و چون آتش که خرمنهای ستم را سوازند و سوزاند تا که فریادش بلند شد:
«عموجان!» و عمو عقابی شد و پرید و شیری که که حمله برد. اطراف قاسم غوغایی شد خاک از زمین آنچنان برخواست که معلوم نبود دشمن کجاست و قاسم کجاست. خاک که نشست، قاسم پاشنه بر زمین می کشید و سرش را در آغوش عمو دید و اشک حسرت حسین که می گفت:
«سوگند که بر عمو سخت است از او یاری بخواهی، نتواند پاسخت بدهد. پاسخت بدهد ولی تو را سودی نبخشد! در روزی که دشمنانم بسیار و یارانم اندکند!»
حسین بی توان تر از هر وقت، سینه قاسم را به سینه چسبانده بود که از زمین بلندش نمود و راهی خیمه شهیدان شد.
پاهای قاسم بر زمین کشیده می شد.منبع:
http://www.askdin.com/thread20975.html
http://sar252.mihanblog.com/

۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۲:۲۲ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برادر یعنی عباس...

بسم الله الرحمن الرحیم

عباس ، ماه بنی آدم،

فلسفه ی بودنش را فدای حسین کرد!


آهای عقیل! زنی را می شناسی که از خاندان شجاعان باشد و شیرپسرانی بیاورد؟
من که نیستم در آن وادی پرگرگ که ذوالفقارم فغانشان را به آسمان برد، می خواهم شیرپسرانی این چنین کنند!
و این چنین شد که فاطمه، شد ام البنین با چهار شیرپسر که همه پسران خورشید بودند: عثمان، جعفر، عبد الله و عباس.
در این میان عباس، به فضلیتی برتری یافت و ابوالفضل شد که دلِ تفتیده های طف، غبطه اش خوردند.
تفتیده های طف، گوی کرنش بر خورشید را از همه شهیدان ربوده بودند و ابوالفضل در این میان بیشتر ربوده بود تا بسیار دل ربوده باشد از همه آنها که مُهجه بدست در صف قربانی اند.
عباس آماده نبردی میشد که قد رشیدش را و قلب نترسش را از فاطمه کلبی و از علی محمدی به ارث برده بود. انتظار بود آنچنان به جماعت انبوه گرگ بزند که ملخ ها شوند در تندر باد! ولی ...
حسین از او خواست همه مقدراتش را بر هم زند و از خیال مبارزه بیرون آید و برای بعد رفتن حسین، برای تشنگی اطفال که معلوم نبود دشمنان کی و چقدر به آنها آب و نان دهند فکری بکند.
عباس چه بجنگد و یا که نه، از این انبوه لشگر سایه ها چیزی کاسته نمی شد. ولی ذراری رسول خدا شاید از عطش نمی مردند.
همان مشک حسین را بر دوش انداخت و با همراهی حسین به انبوه کمانداران زد تا به میان شریعه رسید و شاید هم دشمن با خود گفت بگذارید بیاید و مشکش را پر کند، هنگامه برگشت داغ آب را بر دلش می گذاریم و بعد داغش را بر دل حسین خواهیم گذاشت.
و این گونه شد که هر دو داغدار شدند و شرم این داغ باعث شد که خود بخواهد قبرش در جمع اصحاب نباشد. خود را مقصر می دانست. با احساس تقصیر به آستان حسینی چشمانش را بست و این چنین شد که شد باب الحسین.
باب الحسین، باب اظهار تقصیر به درگاه ربوبی است که حسین جلوه اوست. تقدیر عباس این چنین رقم خورد و عجب تقدیری!! و چه عمیق می دید پدرش!
و عباس شد قمر ستارگان هاشمی! و قمر همه نورش را از حسین دارد و این اوج فروتنی، می شود مهتاب شبهای من و تو که راه را بیابیم و شبهای غیبت، بهانه گمگشتیمان نباشد!

منبع:
http://www.askdin.com/thread20975.html
http://sar252.mihanblog.com/
۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۲:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق الهی: شیعه ی برادر...

بسم الله الرحمن الرحیم

زینب، در آخرین منزل حسین، سر برخاک گذاشت.


زینب، خواهر حسین نبود! حسین، برادر زینب نبود! حسین امام زینب بود و زینب شیعه حسین!

شیعه تا شنید امامش شعری زمزمه می کند که هنگامه رفتن نزدیک است ...

مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ‏ چقدر قرار کوچ نزدیک است! ...
از خود بی خود شد و بر زمین افتاد و امامش او را بهوش آورد و سرش را بر دامانش گذاشت و شیعه اشک می ریخت و امام اشکهایش را با انگشتش می رُفت. و زینب می گفت:
«ای کاش پیش از این مرده بودم! امشب مادرم مرد و جدم و پدرم و برادرم! تو زندگی بودی حال که می روی نبود همه نبودنها را بیکباره احساس می کنم! وای از این مصیبت! باور کن که بزرگترین مصیبت رفتن توست ای پنجمین و آخرین ...» همچنان شیعه می نالید و ندبه می کرد و می گریست و امام اشک می روفت!
حسین گفت:
«زینبم! جدم از من بهتر بود. پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود؛ و برادرم از من بهتر بود و همه مرگ را چشیدند و خاک آنها را دربرگرفت!»
بعد از آن، دست زینب را گرفت بلند نمود، او را نزد سجاد آورد و نشاند و سر پسرش را بر دامان او گذاشت و ...
بعد از امامی، از امامی دیگر حمایت کن! یکی که تنها شد و رفت، نگذار دیگری تنها شود و برود. بیش از آن که فکر کنی باید سرت را بر دامانش بگذاری، سرش بر دامانت بگذار!
و شیعه کتک خورد و تحقیر شد و گرسنگی کشید ولی هرجا که رفت، آنچنان از امام گفت و فطرتها را بر سپاه تاریکی شوراند که مسیر یازده روز، چهل منزل شد! و شام را شوم ابلیس کرد و دشمن مجبور به تکریم و بدرقه شد و ...
زینب که از مدینه می رفت غزالی بود و حال زالی شده بود که شوهرش او را نشناخت و زینب گفت:
«منم زینب همسرت!»
و سجاد که از بیماری رهایی یافت سر از دامانش که برداشت، زینب رفت که رفت!

منبع:
http://www.askdin.com/thread20975.html
http://sar252.mihanblog.com/

۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۲:۱۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مردها نامرد و زینب، مرد راه است...

بسم الله الرحمن الرحیم

قامت سرو بهاری چون شود خم

خیمه گاهان را بگیرد هاله ی غم

کودکی در انتظار مشک بی آب

اصغر از خون می شود، سیرابِ سیراب

بی سر و سرباز، آن نور ولایت

چون که افتد زیر سم های شقاوت،

سوی خیمه خواهد آمد آتش افروز

آتشی برپا نماید خانمان سوز

کودکان، ترسان، دوان در آن بیابان

سر، بریده، گوش، پاره، دیده، لرزان

مردها، نااهل و نامرد و ستمکار

زینب اما مَرد، خواهد ماند و بیدار

زینب و سجاد، هر دو مرد راهند

یادگار وصلت خورشید و ماهند
بی نام-آبان92(اول محرم الحرام)


با تسلیت فراوان به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم الحرام

۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۲:۳۵ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق الهی: سیدان اهل بهشت...

بسم الله الرحمن الرحیم

و حسین روزی به خانه حسن آمد و نشست و صحبتهایی شد و بناگاه سکوت همه خانه را گرفت!  و باز هم سکوت!  سکوت! 

بیکباره بغض آنچنان گلوگیر حسین شد که سیلاب اشک گونه هایش را درنوردید و در محاسن سیاهش فرو رفت!  حسن شگفت زده از این گریه نابهنگام! 

- «چرا می گریی؟ ای ابوعبدالله! نبینم گریه ات را جان برادر!»

+ «می گریم برای آن فردایی که سم، همه تنت را به سبزی کشانده! و تو لخته های جگر را درون تشت می ریزی!» 

- «برای من گریی؟! سمی در کوزه ای مخلوط با شربت؟! و با احترام که به دستم می دهند؟! و خواهرم کنار بالینم و تو و دیگرانی که دوستشان می دارم؟!  برای سبزی تنم می گریی؟! تنی که زخمی ندارد؟!   برای خونهای درون تشت می گریی؟! می خوای از تشتی دیگر برایت بگویم؟  بدان ای جان برادر که روزی مثل روز تو نیست! و شبی همچون شب تو! و ماهی همچون ماه تو! و دشتی مثل دشت نینوا، طف، کربلا!

در آن روز سی هزار گرگ نیامده اند تا احترامت کنند و زهری را با شربتی درآویزند و در کوزه ای سرد تقدیمت کنند و خود عزادارت شوند و زیر شانه های خواهرت را بگیرند و از کنار بالینت دورش سازند و بدنت را روی دستان دوست و دشمنت ببرند و کمی دورتر از گور آخرین پیک آسمان، بخاک بسپارند! 

سی هزار کفتار آمده اند تا گوشتت را زیر سم اسبهایشان از استخوانت جدا سازند و آنچنان تو را بکوبند تا اثری از تنت نماند و دیگر نشود گفت هزار زخم بر تنت نشست یا هزاران! مگر دیگر فرقی می کند وقتی بند انگشتت را بریدند تا انگشتریت را بروبند؟!  بر من می گریی ای جان برادر؟!»

و حسین بر تابوت تیر خورده حسن و کفن پاره شده اش می گریست و ... 

یاس حسن، عبد الله، زمانی برای دفاع از عمو آمد که پشت حسین را بر خاک زدند و آن شمشیر و آن دست و آن ناله: 

«عمو!»

و آن پیر خسته:  «جان عمو! جدت با جامی از کوثر انتظارت را می کشد!» 

و شاخه ی پر یاس، این چنین بر شانه حسین آویز شد!


  لا یوم کیومک یا ابا عبد الله!


نقل از وبلاگ یه چیزایی

۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۵:۰۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حلاوت عید ولایت گوارای وجود...

بسم الله الرحمن الرحیم

خطاب آمد پیمبر را بخواند
هر آنکس بود آنجا تا بداند

و آن «اتمام نعمت » بر نبی بود
چه دین گر آن نباشد منتفی بود

بگفتا حاجیان را تا بمانند
بگفت این « وحی حق » است تا بدانند

گرفت دست امیر المؤمنین را
نمود ابلاغ وحی آخرین را

کنون « تکمیل شد »» زین لحظه اسلام
نمودم وحی را بی وقفه اعلام

«هر آنکس را پیمبر هست مولا »
«علی اینک پس از من هست مولا»

زمین و آسمان غرق شعف شد
که مولاشان علی شاه نجف شد

چو این ابلاغ در حکم مبین بود
علی زین حکم پس مولای دین بود

یدالله بود در دستان احمد
گلی خوشرنگ از بستان سرمد

غدیر آغاز فصل انتظار است
بهار عزت است و افتخار است

«ورود مرتضی» شد ابتدایش
« ظهور قائم حق » انتهایش

http://www.askdin.com/thread32456-3.html#post415020


۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امام هادی در کلام امام خامنه ای

بسم الله الرحمن الرحیم


مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) درباره امام هادی(علیه السلام) می فرمایند:

در نبرد بین امام هادى (علیه‏السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‏السّلام) بود؛ این باید در همه‏ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد. در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود - همان‏طور که ایشان فرمودند - که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‏ى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى به ‏دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزاده‏اش و به همین ترتیب بنى‏عباس تارومار شدند؛ به عکسِ ... شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‏روز وسعت پیدا کرده؛ قوى‏تر شد.


کودکی امام هادی(علیه‏السّلام) : 

حدیثى درباره‏ى کودکى حضرت هادى است، که نمى‏دانم شنیده‏اید یا نه؛ وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى که در آن‏ وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‏اش در مدینه ماند. پس از آن‏که حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‏وجو کرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، على‏بن‏محمد، شش سال دارد، گفت این خطرناک است؛ ما باید به فکرش باشیم. معتصم شخصى را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آن‏جا کسى را که دشمن اهل‏بیت است پیدا کند و این بچه را بسپارد به دست آن شخص، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد. این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکى از علماى مدینه را به نام «الجنیدى»، که جزو مخالفترین و دشمن‏ترینِ مردم با اهل‏بیت (علیهم‏السّلام) بود - در مدینه از این قبیل علما آن‏وقت بودند - براى این کار پیدا کرد و به او گفت من مأموریت دارم که تو را مربى و مؤدبِ این بچه کنم، تا نگذارى هیچ‏کس با او رفت و آمد کند و او را آن‏طور که ما مى‏خواهیم، تربیت کن. اسم این شخص - الجنیدى - در تاریخ ثبت [شده] است. حضرت هادى هم - همان‏طور که گفتم - در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسى مى‏توانست در مقابل آن مقاومت کند. بعد از چند وقت یکى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچه‏یى که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یک مسأله از ادب براى او بیان مى‏کنم، او بابهایى از ادب را براى من بیان مى‏کند که من استفاده مى‏کنم! اینها کجا درس خوانده‏اند؟! گاهى به او، وقتى مى‏خواهد وارد حجره شود، مى‏گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو - مى‏خواسته اذیت کند - مى‏پرسد چه سوره‏یى بخوانم. من به او گفتم سوره‏ى بزرگى؛ مثلاً سوره‏ى آل‏عمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشکلش را هم براى من معنا کرده است! اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ بچه؟! ارتباط این کودک که على‏الظاهر کودک است، اما ولى‏اللَّه است؛ «وآتیناه الحکم صبیّا» - با این استاد مدتى ادامه پیدا کرد و استاد شد یکى از شیعیان مخلص اهل‏بیت(سلام الله علیهم)! 


سامرا و نفوذ امام هادی(علیه‏السّلام) : 

حضرت هادى (علیه‏السّلام) چهل ‏و دو سال عمر کردند، که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‏جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‏کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‏ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‏شناختند و از اسلام سر در نمى‏آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‏شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‏ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیه‏السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‏ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامه‏نگارى و... - برساند. این شبکه‏هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‏ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‏روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همه‏ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و على‏رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‏ى وفات حضرت هادى (علیه‏السّلام) هست که از عبارت آن معلوم مى‏شود که عده‏ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‏گونه‏یى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‏شناخت؛ چون اگر مى‏شناخت، همه‏ى‏شان را تارومار مى‏کرد؛ اما این عده چون شبکه‏ى قوى‏یى به ‏وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‏توانست به آنها دسترسى پیدا کند. یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها – ائمه(علیهم‏السّلام) - به قدر سالها اثر مى‏گذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها؛ مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مى‏گذاشت. این بزرگواران دین را همین‏طور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیى‏بن‏اکثم که با آن‏که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده مى‏شد؛ تمام مى‏شد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم‏السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمى‏توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به‏ وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مى‏رفت. اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مى‏رفت؛ تمام مى‏شد و اصلاً هیچ چیزش نمى‏ماند؛ اگر هم مى‏ماند، از معارف چیزى باقى نمى‏ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلى‏شان تقریباً هیچ‏چیز باقى نمانده است. این‏که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیر طبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک خوردن، زندان رفتن و کشته شدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.

منبع: بیانات مقام معظم رهبری،30/5/1383





میلاد با سعادت امام علی النقی الهادی (ع) را

به شیعیان و محبان آن حضرت تبریک عرض می نماییم.

۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۴:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محمـود جان تولـدت مبارک | فراخـوان جـوان انقلابی به مناسبـت تولـد محمود احمـدی نژاد

(در فراخوان های دیگر وبسایت جوان انقلابی نیز شرکت کنید:
خادم سایبری امام رضا(ع)
خاطرات بانوان ایرانی)

بسم الله الرحمن الرحیم

علمـدار عزیـز انقـلاب اسـلامی حضرت امـام خامنــه ای مدظله العالی :

ملت ما با اکثـریتی قاطع، شخصـیتی انقــلابی و دانشمـند و مدیری شایسـته و کـارآزموده و دارای سـوابق مجاهــدت صادقانـه در صحـنه‌های گوناگون را، به ریاست جمهوری برگزیده است. سخـن صریــح و قاطـع و صادقانـه‌ی ایشان در تعهــد به خدمتگــزاری و رفع محــرومیت و مبارزه با فسـاد، و لحـن افتخــارآمیز ایشان در پایبنــدی به اسلام و آرمــان‌های انقلاب، که با منـش مردمی و ساده‌زیستی همــراه بود، دلهــا و آراء مردم را متوجـه ایشان کرد و مســوولیت مهم ریاسـت جمهوری را بر دوش ایشـان نهاد.

مـتن تنفیـذ حکـم ریاسـت جمهـوری دکـتر احمدی نــژاد در سال ۱۳۸۴

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سـال ۸۴ و پس از حاکمیـت تاریک عناصــر موســوم به دوم خــرداد ، با آمـدن مـردی  خـارج از قاعـده قــدرت ها و مافیاهــای ثروت و قدرت ، فصلی جدیـد برای انـقلاب اسـلامی رقــم خـورد ؛ چه کسی است که که سخنـان و حـمایت هــای مستحـکم ، خاص و بی نظـیر رهبـری عـزیز انقــلاب را از دولت نهــم و رئیـس جمهــورش به یاد نیـاورد؟! ؛ مگــر میتــوان از سفـرهای استـانی پرشـور او سخنی نگفــت و یا حضـور حمـاسی و انقــلابی او را در کشــورهای جهان بخصــوص سفرهــای ســالانه او بـه قلــب استکــبار یعنی نیویـــورک را از به یاد نیــاورد؟! چه کسی است که ندای “اللهــم عجل لولیـک الفــرج” او را بتوانــد فراموش کــند و امروز یا حضـور دیگــر مسـئولین در تریبــون های بیـن المللی به یاد آن مـرد نیفتــد و آهی از عمق جان نکشنــد؟ چه کسی را میشنــاسیـد که بـه پرکـاری و همـت بلند او در خـدمت به مردم اذعان نیمکــرد و یا از مردمی بودن او….

والبته مناظــره های او با مـیرحســین نیز از حافظه هیچ کس پاک نمیشود که شاید اگر آن مناظره و حرف های دکتــر نبـود شاید نتیجـه انتخــابات به گــونه ای دیگـر بود و فتنــه ی ۸۸ سرانجامی دیگــر داشت ولی عده ای او را به قــدرت طلبی متهم کردند…

javanenghelabi - ahmadi nejad 157

اما در دولــت دهم بـرای او اتفاقــات زیادی افتــاد…

عده ای او را از دسـت رفــته دانستند کـه آرمــان ها را فرامـوش ساخـته و دل در گــرو شخصی دیگــر داده اسـت ، میگفتــند که او دیگــر احمـدی نـژاد سابـق نیسـت ، از خـدمت جهــادی و پرکاری او دیگر خـبری به گــوش نمیـرسید و در مناسبـات بین المللی کمی نرم  شـده اسـت و شاید هم سازش کار….

ندای اللهم عجل لولیــک الفــرج او تبدیل به انحــراف و حجتیــه ای مــدرن دیگر شـده اســت و او به سـمت فرامــاسونری و بهاییــت سوق داده شـده است ؛ از قول منابــع آگاه میگفتند حــرف آقـا را دیگــر قبـول نــدارد و در برابر ولی خـود می ایســتد ، او را به ملی گــرایی نسـبت میدادنــد که ایران را در برابر اســلام قرا داده اسـت و البتــه عده ای او را  در زیر سلطـه شیطان می پنداشتند که ابلیــس به کمک آنها آمــده است و  خطـر او و یارانـش بزرگترین خطر برای اسلام از صدر تا کنون بوده است و البته نمیتوان از سخن برخی درباره قبــول نداشـتن احــکام اسلام مثل حجــاب سـخن نگفت ، چه کسی است که پـچ پـچ بچــه های انقــلابی که به یـک دیـگر خبــری از مسحـور شـدن و جن زده شـدن رئیـس جمهورشــان توسط لیدر جریان انحــرافی را میگفتنــد به یاد نیاورد.

اما در مقــابل عده ای نیز بودنــد که احمـدی نژاد را هوشمنــد تر  و لایـی تر از دوره نهــم یافتنــد ، او را کوشــاتر از قـبل میدیدنــد و اطاعتــش را از ولی و رهبــری هــزاران برایـر بیشتــر میدانســتند و میگفتنــد که احـمدی نــژاد در عـمل خود را اثبـات میکــند و نه مثل شما در زیان ؛ عده ای از او بخــاطر معــرفی اسفنـدیار رحیــم مــشایی و افــکار بلنــد و آسمــانی او ممنــون دار بودنــد و راه خـود را به سمـت امـام بهــاری و منـجی بشریت حـضرت ولی عــصر (عج) با تفکـرات او و یارش هموار تر دیدنــد ، او را در دیپلمــاسی و برخــورد با استکــبار هوشـمند تر دیدنــد و محمود احمـدی نــژاد را منحــرف از تمامی قدرت ها و جــناح ها و بدی ها دانســتند…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

javanenghelabi - ahmadi nejad 158

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وبگاه جوان انقـلابی فراخوانی را به مناسبت ۶ آبان ، سالروز ولادت جنـاب آقــای محمود احمدی نژاد منتشر و از همـه جوانـان انقلابی ، عزیز و هوشمنـد ایـران اسلامی دعوت میـکند تا همه درد و دل ها و سخنــان خـود را بصورت بی پـرده و صـریح دربـاره مـسائل و رویــدادهـای ۸ سـال گــدشته بصـورت صمیـمی و دوسـتـانه و البته  در کمال ادب با دکتر احمــدی نژاد مطـرح کننــد.

پایـگاه جـوان انـقلابی و مسئولین آن قصـد دارنـد تا همـه این نظـرات و نوشتـه ها را بصورت مستقـیم و بی واسطـه در مراسمی به دکـتر احمـدی نژاد تقدیم کنند. لذا از شما عززان تقاضا  داریـم که دلنوشتـه ها و مطالـب تان را بصـورت “خـطابی” به دکتـر احمـدی نـژاد نـگارش کنید.

روش ارسال مطالب :

  • درج کامنـت در وبـگاه جـواان انقــلابی      W E B  :  http://javanenghelabi.ir
  • ارسـال نامـه الکتـورنیکی (ایمیل)  به آدرس   :   E – mail  :    info@javanenghelabi.ir
  • ارسال بصورت پیامک کوتاه   :   S  M  S  :  ۳۰۰۰ ۲۸ ۲۸ ۳۸

 

در پایان از همـه دوسـتداران و منتقــدان دکـتر احمـدی نــژاد و دولـت هـای نهـم و دهـم دعـوت میکنــیم تا ما را در این امـر یاری و با درج این فراخـوان ، ما را در پاسـداشت و البته انتــقاد منصـفانه از ایـن مرد بـزرگ ، خــدوم و انقــلابی یاری کنند.  انشــاالله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

S  M  S  :  ۳۰۰۰ ۲۸ ۲۸ ۳۸                     E – mail  :    info@javanenghelabi.ir


در فراخوان های دیگر وبسایت جوان انقلابی نیز شرکت کنید:
خادم سایبری امام رضا(ع)
خاطرات بانوان ایرانی


۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۱۵ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در این روزهای عزیز، التماس دعا...

بسم الله الرحمن الرحیم

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد...



ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را



و ابراهیم، اسماعیلش را قربانی کرد...
و حسین، اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را...
باید بیشتر مراقب باشیم...
به محرم نزدیک می شویم...


۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۷ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰